،به دنیای حرفه و فن خوش آمدید...... کار و فناوری، تحقیق، اقدام پژوهی، مقالات آموزشی و تربیتی، کاردستی، ضرب المثل، طرح مشبک، معرق و منبت کاری، پاورپوینت، خاطره، طرح درس، کامپیوتر، شعر، آشنایی با مشاغل و رشته های تحصیلی، مدارهای الکتریکی و الکترونیکی، روش تدریس، داستان كوتاه، اطلاعات علمی، طنز، کاریکاتور، عکس، فوت و فن معلمی، مشاهیر ایران و جهان، دانستنی ها، جمله های زیبا، ابتکار و خلاقیت، یزدشناسی، دانلود، فیلم، موسیقی و... در دنیای حرفه و فن، راه بیشتر آموختن کار و فناوری دنیای حرفه و فن سالاری | زندگی نامه بزرگان

تصور کنید که به عنوان نوزادی ناخواسته در روستایی بسیار فقیرنشین و در دامن مادری که کلفت خانه های مردم است، دیده به جهان بگشایید، بدون آنکه وجود پدر را دور و برتان احساس کنید. تصور کنید که در بچگی مادرتان آنقدر فقیر است که حتی توان خرید یک لباس ساده را برایتان ندارد و مجبورید گونی سیب زمینی بپوشید، طوری که بچه های همسایه دایم شما را مسخره کنند و به شما بخندند. تصور کنید در سن کودکی، مادربزرگتان مجبورتان کند کارهای سخت انجام دهید و شما هم هیچ پناهی نداشته باشید. تصور کنید اولین فرزندتان را در سن چهارده سالگی و پس از نه ماه مشقت بدنیا آورید، آن هم یک نوزاد مرده. تصور کنید که خواهر و برادری دارید که سرگذشتی کمابیش مشابه شما دارند، خواهرتان از اعتیاد زیاد به کوکایین بمیرد، و برادرتان از ابتلا به ایدز. تصور کنید مادرتان آنقدر فقیر است که نمی تواند شما را بزرگ کند و از پس هزینه های اندک شما برآید و مجبور شود شما را به یک مرد غریبه بسپارد تا بزرگتان کند. تصور کنید در میان این همه بدبختی، سیاه پوست هستید، یک آمریکایی - آفریقایی، آن هم در حدود چهل پنجاه سال پیش که اوج نژادپرستی و نفرت از سیاه پوستان است. تصور کنید که حدود چهار دهه از آن روزگار گذشته باشد. الان چه کار می کنید؟ چه بر سرتان آمده است؟ الان قدرتمند ترین زن جهان هستید! محبوب ترین، پولدار ترین، با نفوذ ترین، و تنها میلیاردر سیاه پوست! همه شما را به عنوان صاحب بزرگترین خیریه جهان، پر طرفدار ترین مجری تلویزیون، و برنده جوایز متعدد سینما و تلویزیون می شناسند. سیاستمداران، هنرپیشگان، ثروتمندان و همه آدم های بزرگ و معروف فقط دوست دارند با شما مصاحبه کنند. در دانشگاه ایلینوی، زندگینامه شما تدریس می شود، در قالب یک درس با عنوان خودتان. یک قصر در کالیفرنیا دارید به مساحت هفده هکتار که از یک طرف به اقیانوس ختم می شود و از طرف دیگر به کوهستان. همچنین ویلایی دارید در نیوجرسی، آپارتمانی در شیکاگو، خانه ای در جورجیا، یک پیست اسکی در کلوراد و ... تصور کنید که شما با درآمد سالانه حدود سیصد میلیون دلار و دارایی حدود سه میلیارد دلار، به عنوان ثروتمند ترین زن خود ساخته جهان شهرت دارید. آنچه خواندید خلاصه ای بود از سرگذشت مجری بزرگ تلویزیون، اپرا وینفری!


برچسب‌ها: اپرا وینفری, یک زندگی, داستان کوتاه, هرگز نا امید نشو
@ لینک محسن سالاری چهارشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۰ |

خسرو شکیبایی (زاده ۷ فروردین ۱۳۲۳ در تهران - درگذشته ۲۸ تیر ۱۳۸۷، تهران) او پیش از اینکه وارد عرصه تئاتر شود، در حرفه‌هایی چون خیاطی و کانال‌سازی و آسانسورسازی کار می‌کرد. در ۱۹ سالگی برای اولین بار روی صحنه تئاتر رفت. وی فارغ‌التحصیل بازیگری دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود و فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۴۲ با بازیگری تئاتر آغاز کرد، ۵ سال بعد یعنی در سال ۱۳۴۷ وارد حرفهٔ دوبلوری شد. تا پیش از انقلاب فقط در عرصه تئاتر و دوبله فعالیت داشت. پس از انقلاب شکیبایی در نزدیک به ۴۰ فیلم سینمایی بازی کرد. بازی در نقش حمید هامون در فیلم هامون ساختهٔ داریوش مهرجویی یکی از ماندگارترین نقش‌هایی است که ایفا کرده‌ است. او علاوه بر هنرنمایی در نقش آفرینی سینما و تئاتر و تلویزیون، برخی از سروده‌های فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، سید علی صالحی و محمدرضا عبدالملکیان را به صورت دکلمه اجرا کرده است... در بهار 98 سه شعر از شعرهای استاد محمد رضا عبدالملکیان که توسط زنده یاد خسرو شکیبایی دکلمه شده است را از آلبوم مهربانی به فتوکلیپ تبدیل کردم که می توانید آنها را از لینک های زیر مشاهده و یا دانلود کنید. 

خسرو شکیبایی

@ فتوکلیپ مهربانی را بیاموزیم

@ زیبا فرصت چشمت تماشایی است

@ زیبا هوای حوصله ام ابری است

@ خسرو شکیبایی در ویکی پدیا


برچسب‌ها: خسرو شکیبایی, صدای شکیبایی, آلبوم مهربانی, محمد رضا عبدالملکیان
@ لینک محسن سالاری سه شنبه ۷ خرداد ۱۳۹۸ |

زنده‌یاد صادق صندوقی تصویرگر کتاب های درسی به علت سکته مغزی مورد عمل جراحی قرار گرفت اما متاسفانه عمل موفقیت‌آمیز نبود و در روز چهارشنبه 31 مرداد 97 در گذشت. بی‌شک این اتفاق ناگوار ضایعه‌ای تلخ برای جامعه فرهنگی است... صادق صندوقی در مصاحبه ای درباره تاثیر معلمش روی نقاش شدن او خاطره ای تعریف کرد: «... وقتی روز اول مدرسه رفتیم، معلم کسی را به عنوان مبصر انتخاب کرد و گفت تا زمانی که من نیستم، هرکدامتان یک نقاشی بکشید. وقتی از کلاس بیرون رفت برای خودم خرگوشی را کشیدم، بچه‌های دیگر هم خوششان آمد و هرکسی خواست برایش نقاشی کنم، من هم برای چند نفری کشیدم. مبصرمان که دو سال بزرگتر بود، وقتی این کار را دید، گفت که من تقلب می‌کنم و کارم اشتباه است! البته اصلا معنی تقلب را هم نمی‌دانستم. او می‌گفت معلم به خاطر این کار مرا تنبیه می‌کند! تنبیه آن زمان هم هم چوب و فلک بود. من هم ترسیده بودم. خلاصه معلممان آمد و نقاشی‌ها را جمع کرد و در هنگام تماشای آن‌ها متوجه شد که یک نفر همه را کشیده، از مبصر پرسید و او هم مرا نشان داد! من با ترس از سرجایم بلند شدم و حتی دلم می‌خواست زمین دهان باز می‌کرد و همان‌جا مرا می‌خورد! معلم پرسید که خودم تنهایی کشیدم؟ گفتم بله و در ذهنم تصوری از چوب و فلک داشتم که صدای معلم را شنیدم! «بچه‌ها برایش دست بزنید!» باور کنید اگر آن روز معلمم برخورد بدی با من کرده بود، حتما نقاشی را کنار می‌گذاشتم، اما همین دست زدن بچه‌ها و تایید خودش باعث شد من نقاشی را جدی بگیرم. باید بگویم که تاثیر معلم در زندگی ما آدم‌ها خیلی زیاد است و ...................


برچسب‌ها: صادق صندوقی, تصویرگر, کار و فناوری, عکس
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۷ |

اختراع تلویزیون توسط یک فرد صورت نگرفت، ولی شخصی به نام لاجی برد آن را تکمیل و قابل استفاده کرد. تلویزیون به عنوان بیننده رسانه مورد استفاده قرار می گیرد. از کودک تا بزرگ بر حسب نیاز و علاقه به برنامه ای خاص از تلویزیون استفاده می کنند. مخترع تلویزیون جان لاجی برد روز سیزدهم اوت 1888 در هلنسبرگ واقع در نزدیکی کلاسگو به دنیا آمد. پدر او یک کشیش باز نشسته بود ولی در فقر به سر می برد. لاجی در موقع تحصیل در مدرسه به حدی باهوش بود که حتی در 12 سالگی به کمک هم کلاسانش یک خط تلویزیون به وجود آورد. او پس از پایان تحصیلات متوسطه در دانشگاه کلاسگو مشغول تحصیل گردید و علی رغم این که از سلامتی برخوردار نبود کمک مهندس شد و در 16 سالگی با حقوق 30 شیلینگ در هفته در یک شرکت الکترونیک مشغول کار گردید. پس از شروع جنگ جهانی اول، او شروع به تولید جوراب نمود و از این راه حدود 16000 پوند تحصیل می کرد. بعد از آن او کارگاه کوچکی برای تولید مربا و سوس افتتاح کرد ولی به علت آن که اقلام زیاد مصرف نداشت کارگاه خود را تعطیل کرد. به سال 1923 زمانی که از عمرش 34 سال می گذشت او به لندن مراجعت کرد و تصمیم گرفت به هر قیمت که شده اختراع تلویزیون خود را تکمیل کند. برای این منظور او یک قفسه قدیمی چای را که یک جعبه مقوائی مخصوص بسته بندی کلاه در آن بود، تهیه کرد و یک دیسک مدور در آن ایجاد نمود. مخترع تلویزیون سپس از یک سمساری یک ...............


برچسب‌ها: مخترع تلویزیون, اختراع, جان لاجی برد, عکس
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری جمعه ۵ مرداد ۱۳۹۷ |

صمد بهرنگی دردوم تیرماه 1318 در محله چرنداب در جنوب بافت قدیمی تبریز در خانواده ای تهیدست چشم به جهان گشود. پدر او عزت و مادرش سارا نام داشتند .صمد داراي دو برادر و سه خواهر بود .پدرش کارگری فصلی بود که اغلب به شغل زهتابی(آنکه شغلش تابیدن زه و تهیه کردن رشته تافته از روده گوسفند و حیوانات دیگر باشد) زندگی را میگذراند وخرجش همواره بر دخلش تصرف داشت. بعضی اوقات نیز مشک آب به دوش می گرفت و در ایستگاه «وازان» به روس ها و عثمانی ها آب می فروخت. بالاخره فشار زندگی وادارش ساخت تا با فوج بیکارانی که راهی قفقاز و باکو بودند. عازم قفقاز شود. رفت و دیگر باز نگشت. صمد بهرنگی پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان در مهر ۱۳۳۴ به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت که در خرداد ۱۳۳۶ از آنجا فارغ‌التحصیل شد. از مهر همان سال و در حالیکه تنها هجده سال سن داشت آموزگار شد و تا پایان عمرکوتاهش، در آذرشهر، ماماغان، قندجهان، گوگان، و آخیرجان در استان آذربایجان شرقی که آن زمان روستا بودند تدریس کرد. در مهر ۱۳۳۷ برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی به دورهٔ شبانهٔ دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز رفت و هم‌زمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد ۱۳۴۱ و دریافت گواهی‌نامهٔ پایان تحصیلات ادامه داد. بهرنگی درنوزده سالگی (۱۳۳۹) اولین داستان منتشر شده‌اش به نام عادت را نوشت. یک سال بعد داستان تلخون را که برگرفته از داستانهای آذربایجان بود با نام مستعار "ص. قارانقوش " در کتاب هفته منتشر کرد و این روند با بی‌نام در ۱۳۴۲، و داستان‌های دیگر ادامه یافت. بعدها از بهرنگي مقالاتي در روزنامه "مهد آزادي"، توفیق و ... به چاپ رسيد با امضاهاي متعدد و ............


برچسب‌ها: صمد بهرنگی, نویسنده کودک, هنرمندان, زندگی نامه
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵ |

گروه گفتگوی یزد اقتصاد: دکتر مرتاض نه تنها در یزد که در ایران نام شناخته شده ای است. دستان توانمند او به بیماران بسیاری، زندگی دوباره داده است. دکتر حاجب مرتاض جراح سرشناس یزدی در دفتر کارش در بیمارستان مرتاض پذیرای ما بود. چیزی حدود دو ساعت با پزشکی صحبت کردیم که حتی در 82 سالگی هم نشانی از خستگی در چهره اش نیست. - آقای دکتر همه ی نوشته هایی که در مورد شماست از زمانی شروع میشه که شما از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شدید ما می خواهیم برویم کمی عقب تر اینکه شما کجا به دنیا آمدید و کودکی را چطور گذراندید؟ مرتاض: من در 19 آذر 1310 متولد شدم. منزل پدری من خانه ای است که برای دانشکده ی معماری وقف شده است. خیلی دوران کودکی را به یاد ندارم فقط می دانم در آن منزل بزرگ شدم. در دوران کودکی به مدرسه ای می رفتم که یک خانم انگلیسی آن را اداره می کرد. سه سال ابتدایی را در مدرسه ی ایراندخت گذراندم کلاس اول 30 محصل بود که فقط 4 پسر بودیم. معلم کلاس اولم طوبا خانوم سلیم موسوی بود. بعد به مدرسه ی بدِر رفتم که مدیرش آقای تقی ملک بود تا ششم ابتدایی آنجا بودم و بعد هم دبیرستان ایرانشهر. در دبیرستان آقایان محبوبی، حجت، طباطبایی، قلم سیاه و... معلمم بودند. من شاگرد متوسطی بودم. بیشتر وقت من در زمین والیبال صرف می شد. هر روز با بچه های محله والیبال بازی می کردیم من هم ورزش می کردم هم درس می خواندم. سال 1329 برای کنکور پزشکی رفتم تهران، تهران و شیراز دانشگاه پزشکی داشتند و اصفهان هم اولین سالی بود که دانشجوی پزشکی می گرفت. من تهران و ...........


برچسب‌ها: دکتر مرتاض, حاجب مرتاض, عکس, یزد
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ |

دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، مورخ، نویسنده، پژوهشگر، شاعر، موسیقی‌پژوه و استاد بازنشسته دانشگاه تهران در سن 89 سالگی درگذشت. به گزارش ایسنا، دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، 5 فروردین 93 در بیمارستان مهر تهران دار فانی را وداع گفت. به گفته دختر دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، استاد در یک ماه اخیر از بیماری کبد رنج می‌برده است. استاد باستانی پاریزی در سوم دی ‌ماه ۱۳۰۴ ه.ش در پاریز، از توابع شهرستان سیرجان در استان کرمان متولد شد. وی تا پایان تحصیلات ششم ابتدایی در پاریز تحصیل کرد و در عین حال از محضر پدر خود مرحوم حاج آخوند پاریزی هم بهره می‌برد. وی تا پایان تحصیلات ششم ابتدایی در پاریز تحصیل کرد و در عین حال از محضر پدر خود مرحوم حاج آخوند پاریزی هم بهره می‌برد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی و دو سال ترک تحصیل اجباری، در سال ۱۳۲۰ تحصیلات خود را در دانشسرای مقدماتی کرمان ادامه داد و پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۲۵ برای ادامهٔ تحصیل به تهران آمد و در سال ۱۳۲۶ در دانشگاه تهران در رشتهٔ تاریخ تحصیلات خود را پی گرفت. باستانی پاریزی به گواه خاطراتش از نخستین ساکنان کوی دانشگاه تهران (واقع در امیر آباد شمالی) است. در ۱۳۳۰ از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد و برای انجام تعهد دبیری به کرمان بازگشت و تا سال ۱۳۳۷ خورشیدی که در آزمون دکتری تاریخ پذیرفته شد، در کرمان ماند. او دوره دکترای تاریخ را هم در دانشگاه تهران گذراند و ..........


برچسب‌ها: مشاهیر ایران, نویسنده, باستانی پاریزی, کرمان
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری پنجشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۳ |
جابر ابن حیانتعداد شاگردان امام صادق(ع)حدود ۴هزار نفر ذکر شده است که از این تعداد، حدود ۵۰۰ نفر ایرانی بوده اند. جابر ابن حیان شاگرد ایرانی مکتب امام صادق(ع) پدر علم شیمی شد. «جابربن حیان» شاید یکی از معروف ترین شاگردان امام صادق(ع) باشد.دانشمندی که در میان ۴هزار شاگرد پیشوای ششم شیعیان و در دوران شکوفایی علمی و کلاس های درس پرشمار امام صادق(ع) در علم کیمیاگری چهره شد و حالا سالهاست که از او به عنوان «پدر علم شیمی» یاد می شود. چهره ای که یکی از مشهورترین دانشمندان ایرانی نیز به شمار می رود.شهرت جابر نه تنها به جهان اسلام محدود نمی شود و غربیها او را تحت عنوان «گبر» می شناسند. پدر ایرانی شیمی بوموسی جابر بن حیان، کیمیاگر برجستهٔ ایرانی، در سال ۱۰۰هجری شمسی در شهر توس از توابع خراسان متولد شد. پدر او  یک داروساز شناخته شده و از پیرو ان اهل بیت (ع) بود که به دلیل تلاش در بر اندازی حکومت بنی امیه دستگیر شد و به قتل رسید. جابر در زمان قتل پدرش کمتر از یک سال سن داشت. علاقه مندی جابر به حرفه و نوشته های باقی مانده از پدرش، سبب شد تا او نیز به داروسازی پرداخته و البته همزمان با ان، به یادگیری علوم دیگر هم بپردازد.  برای همین، ایران را به مقصد عراق ترک کرد تا در کوفه، تحقیقات خود را دنبال کند. به همین دلیل به او صفت «کوفی» داده اند که البته اشاره به زادگاه او نیست.جابر، علاوه بر علم داروسازی، از کیمیاگران و فیلسوفان بنام عصر خود بود و البته بیشتر این شهرت را مرهون شاگردی پیشوای ششم شیعیان می دانست. ذبیح الله منصوری در کتاب ترجمه شده «امام صادق مغز متفكر شیعه» از قول جابر می نویسد: «همه این علم (شیمی یا کیمیاگری) را از محضر مولایم جعفر بن محمد(ع) آموخته ام.»  «برتلو» شیمیدان فرانسوی که به «پدر شیمی سنتز» مشهور است هم، سخت تحت تاثیر جابر واقع شده و می گوید: «جابر در علم شیمی همان مقام و پایه را داشت که..............

برچسب‌ها: جابر ابن حیان, زندگی نامه, مشاهیر ایران, علم شیمی
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری جمعه ۱۲ مهر ۱۳۹۲ |
خوارزمیمقدمه: خوارزمی ابو جعفر محمد بن موسی از دانشمندان بزرگ ریاضی و نجوم می‌باشد.از زندگی خوارزمی چندان اطلاع قابل اعتمادی در دست نیست الا اینکه وی در حدود سال 780 میلادی در خوارزم(خیوه کنونی) متولد شد. شهرت علمی وی مربوط به کارهایی است که در ریاضیات مخصوصا‌ در رشته جبر انجام داده بطوری که هیچ یک از ریاضیدانان قرون وسطی مانند وی در فکر ریاضی تأثیر نداشته‌اند. اجداد خوارزمی احتمالا اهل خوارزم بودند ولی خودش احتمالا از قطر بولی ناحیه‌ای نزدیک بغداد بود. به هنگام خلافت مامون عضو دارالحکمه که مجمعی از دانشمندان در بغداد به سرپرستی مأمون بود، گردید. تألیفات خوارزمی: خوارزمی کارهای دیونانتوس را در رشته جبر دنبال کرد و به بسط آن پرداخت خود نیز کتابی در این رشته نوشت. الجبر و المقابله که به مأمون تقدیم شده کتابی است درباره ریاضیات مقدماتی و شاید نخستین کتاب جبری باشد که به عربی نوشته شده است. دانش پژوهان بر سر اینکه چه مقدار از محتوای کتاب از منابع یونانی و هندی و عبری گرفته شده است اختلاف نظر دارند. معمولا در حل معادلات دو عمل معمول است، خوارزمی این دو را تنقیح و تدوین کرد و از این راه به وارد ساختن جبر به مرحله علمی کمک شایانی انجام داد. اثر ریاضی دیگری که چندی پس از جبر نوشته شد، رساله‌ای است مقدماتی در حساب که ارقام هندی (یا به غلط ارقام عربی) در آن بکار رفته بود و نخستین کتابی بود که نظام ارزش مکانی را (که آن نیز از هند بود) به نحوی اصولی و منظم شرح می‌داد. اثر دیگری که به مأمون تقدیم شد زیج السند هند بود، مکه نخستین اثر اختر شناسی عربی است که به صورت کامل بر جای مانده و شکل جداول آن از جداول بطلمیوس تأثیر پذیرفته است. کتاب صورت الارض که اثری است در زمینه جغرافیا اندک زمانی بعد از سال 195 – 196 نوشته شده است و..............

برچسب‌ها: خوارزمی, ایران, دانشمندان, زندگی نامه
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری دوشنبه ۸ مهر ۱۳۹۲ |

نگارش مجموعه کتاب‌های «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب»، خود ماجرایی خواندنی و شگفت انگیز دارد و نشان می‌دهد که مرحوم آذریزدی با چه نگره‌ای به تالیف این کتاب‌ها دست یازید و عبدالرحیم جعفری، مدیر انتشارات امیر کبیر هم چه نقشی در پاگرفتن و تداوم این کتاب‌ها داشته است. جعفری درباره خلق و خوی شخصی و کاری و علمی زنده یاد مهدی آذریزدی در کتاب خاطراتش می‌نویسد: «آقای آذر یزدی با اخلاق پسندیده و تواضع و حجب و حیای خودو همچنین اطلاعات زیادو ذوق خوش در کارهای مطبوعاتی مورد توجه خاص دکتر معین بود.» به نحوی که دکتر معین تصحیح و غلط گیری نمونه‌های اول و دوم و سوم فرهنگ معین را به آذریزدی می‌سپارد. این که فردی مورد اعتماد چهره‌ای همانند دکتر معین قرار بگیرد خود از جایگاه بالای وی حکایت دارد،‌ چرا که دکتر معین در وسواس و دقت نظر علمی تقریبا تالی نداشت و تمامی زیردستانش از نکته گیری‌ها وایرادات وی به فغان می‌آمدند. پیش از آن هم دانش و اخلاق آذریزدی در انتشار مجله علمی که از سوی انتشارات زیر نظر اکبر علمی و به مدیریت تحریریه آذریزدی منتشر می‌شد، اقبال فراوانی یافته بود و برخی از شعرا همانند شاملو هم در آن مطلب و نوشته داشتند. اما از قرار اخلاق آذریزدی با اکبر علمی چندان جور در نمی‌آید و در نهایت وی به دعوت عبدالرحیم جعفری به انتشارات امیرکبیر می‌آید و ارتباطاتش با اهل فرهنگ سبب می‌شود تا همان ابتدای فعالیت این انتشاراتی بیش از 30 عنوان کتاب منتشر شود. از جمله این کتاب‌ها که آذریزدی در انتشار پاکیزه آن سنگ تمام گذاشت، ‌چاپ دوم امثال و حکم دهخدا بود که در چهار جلد منتشر شد. بعدها دانش و مطالعه فراوان آذر یزدی جرقه‌های اولیه تدوین مجموعه کتاب‌«قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» را سبب می‌شود، کتابی که ابتدا به ناشران دیگری داده می‌شود ، اما آنکه ...............


برچسب‌ها: یزد, مهدی آذریزدی, قصه های خوب برای بچه های خوب, داستان نویسی
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۲ |
سن و سال دانشمندشدن چنین نیست كه برجسته‌ترین دانشمندان تاریخ همگی تا پایان تحصیلات دانشگاهی خود صبر كرده و پس از آن دست به كار ابداعات، اختراعات یا نظریه‌پردازی‌های خویش زده باشند. در واقع، تاریخ پر است از دانشمندانی كه جهان را با فعالیت‌های علمی دوران نوجوانی‌شان شكل بخشیدند. اگر آنها صرفا به دلیل سن و سال‌شان نادیده انگاشته می‌شدند، شاید امروز ما از دستاوردهای حیرت‌انگیزی كه در خلال قرون و اعصار و از سوی این سرمایه‌های تاریخ بشری به ما هدیه شده، محروم می‌بودیم. به لطف اراده شخصی و عطش سیری‌ناپذیری كه این دانشمندان از دوران كودكی و نوجوانی نسبت به دانش از خود نشان می‌دادند، اكنون جهان از شكل و شمایلی برخوردار است كه احتمالا خود آنها هرگز به خواب هم نمی‌دیدند. نگاهی اجمالی به زندگی برخی از این دانشمندان تا حدودی بر این ادعا صحه خواهد گذاشت. این مطلب بر گرفته از مقاله‌ای با نام «پنج دانشمند مشهور كه فعالیت‌شان را از دوران نوجوانی آغاز كردند» نوشته كن مییرز در پایگاه Scientific American است... آیزاك نیوتن: در كودكی و نوجوانی، ذهنی بسیار كنجكاو و خلاق داشت. اطرافیانش را با سوال‌های خود كلافه می‌كرد. در آن سال‌ها از مطالعه سیر نمی‌شد و نمرات بالایی در درس‌هایش می‌آورد. اینها برای همكلاسی‌هایش رشك‌برانگیز بود. در همان دوران، ایده‌های بسیاری در ذهن كودكانه آیزاك نقش می‌بست كه بعد‌ها زمینه‌ساز نظریه‌ها و اختراعات علمی فراوانی در مكانیك، نورشناسی و... شد. جالب است با همه استعدادی كه نیوتن در خردسالی از خود نشان می‌داد، مادرش می‌كوشید با بیرون آوردن او از مدرسه از آیزاك یك كشاورز بسازد. درواقع، بشریت باید خود را مدیون مدیر مدرسه و دایی‌ نیوتن بداند كه مادرش را از این كار منصرف كردند... بلز پاسكال: حدود 350 سال پیش دست به اختراع وسیله‌ای زد كه امروزه یكی از ابزارهای لاینفك زندگی و كسب و كار است. او در 16 سالگی در سال 1642 شروع به كار روی ایده ساخت ماشینی كرد كه بتواند چهار عمل اصلی ریاضیات را روی اعداد انجام دهد: ماشین حساب! پاسكال سرانجام توانست ماشین حسابی مكانیكی بسازد كه طی سه، چهار قرن و در بستر ذهن‌های خلاق دیگر سرانجام دیجیتالی شد. امروز این وسیله چنان با زندگی ما گره خورده كه تصور رایانه یا گوشی هوشمند فاقد ماشین حساب محال به نظر می‌رسد!... ارسطو: در قرن سوم پیش از میلاد می‌زیست. او هنوز در دوران نوجوانی به سر می‌برد كه به پشتوانه هوش سرشار و كنجكاوی بی‌بدیل وی به آكادمی افلاطون، به روایتی نخستین دانشگاه جهان غرب راه یافت و همان جا به مدت 20 سال به مطالعه تمام علوم زمان خویش پرداخت. ارسطو كه از كودكی مالامال از شور دانستن بود، به پشتوانه دانش بسیار گسترده‌اش در تمام زمینه‌های عصر خود، مجموعه گسترده و خارق‌العاده‌ای از اطلاعات عرضه كرد كه درهای دانش و پژوهش را به روی جمعیت مشتاق فراوانی گشود. امروز ارسطو را یكی از نوادر تاریخ بشری می‌خوانند و به فضل اشرافش بر تمام دانش‌های زمان خود لقب «معلم اول» را به او داده‌اند.........

برچسب‌ها: حرفه و فن, اینشتین, ارسطو, نیوتن
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۱ |
دکتر محمود حسابی، فیزیکدانی است که بسیاری از ایرانیان امروزه او را یکی از مفاخر ملی تاریخ ایران و دانشمندی برجسته در علم فیزیک می دانند. این تصور عمومی، البته مخالفانی هم دارد. برخی از اهالی فیزیک، و نیز متفکران و دانشمندانی دیگر، معتقدند دکتر حسابی برای ایرانیان بیش از حد بزرگ شده و او اساساً در علم فیزیک، فاقد جایگاه متصور اکثریت مردم ایران است. این گروه از منتقدین، که برخی از نوشته ها و سخنان انتقادی آنها در سایت های اینترنتی نیز قابل دسترسی است، ایرج حسابی را یکی از عوامل اصلی "غلو در توصیف مقام دکتر حسابی" می دانند. ایرج حسابی تنها پسر دکتر حسابی است و در بیست سال گذشته، چنانکه همه دیده ایم، بارها و بارها در رادیو و تلویزیون درباره دکتر حسابی سخن گفته است. قائلان به قصه "غلو در مقام دکتر حسابی"، می گویند ایرج حسابی در "خاطرات تمام نشدنی اش از پدر"، هر بار داستان تازه ای از دکتر حسابی تعریف می کند که مصداق نشر اکاذیب به قصد ترفیع مقام پدر است. برخی از منتقدان ایرج حسابی، انگیزه این "غلوها" را سوءاستفاده شخصی می دانند و برخی دیگر، در برداشتی همدلانه تر، پاسداشت پدر را انگیزه اصلی "ادعاهای جعلی" می دانند. حقیقت قصه هر چه باشد، در یک نکته نمی توان تردیدی داشت و آن اینکه، پسر دکتر حسابی، این روزها منتقدانی دارد که نه کم شمارند و نه بی تاثیر در افکار عمومی. برخی از آنها می گویند شغل ایرج حسابی، "فرزند دکتر حسابی بودن" است (!) و همین دلیل کفایت می کند تا پسر دائماً از پدر بگوید! گفتگوی عصر ایران با مهندس ایرج حسابی، با هدف روشن شدن همین سوالات و ابهامات صورت گرفت. ایرج حسابی در این گفتگو، بیش از همه، از دکتر رضا منصوری، نخستین رئیس انجمن فیزیک در ایران، انتقاد کرد و جان کلامش این بود که غلوهای نسبت داده شده به او، کار "دشمنان دکتر حسابی" است و رضا منصوری را هم راس و رئیس این "دشمنان" دانست. وی نامه ای از آلینوش طریان را هم برای ما فرستاد تا ثابت کند ادعاهایی که در ویکیپدیا درباره مخالفت دکتر حسابی با ادامه تحصیل آلینوش طریان مطرح شده، صحت ندارد. اینکه این نامه، ناقض ادعای مطرح شده در ویکیپدیا و موید سخنان ایرج حسابی در این مصاحبه است یا نه، امری است که قضاوتش با خوانندگان این مصاحبه است. نکته آخر اینکه، با وجود انتقاداتی که منتقدان ایرج حسابی به سلوک او وارد کرده اند، او را در برخورد نزدیک، انسانی بسیار مودب و مردمدار و سرشار از حسن خلق دیدم که رفتارش تاثیری مثبت در مخاطب بر جای می نهاد...........

برچسب‌ها: اینشتین, محمود حسابی, پروفسور حسابی, خاطره
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۱ |

یوری الکسی‌یویچ گاگارین (به روسی: Юрий Алексеевич Гагарин) کیهان‌نورد روسی و متولد ۹ مارس ۱۹۳۴ میلادی (۱۸ اسفند ۱۳۱۲)، نخستین فضانوردجهان است. یوری گاگارین در روز ۱۲ آوریل ۱۹۶۱ میلادی (۲۳ فروردین ۱۳۴۰) توسط فضاپیمای وُستوک-۱ به فضا رفت و به مدت ۱۰۸ دقیقه مدار زمین را یک دور بطور کامل پیمود. عصر سفرهای فضایی انسان با این پرواز آغاز گشت. یوری گاگارین پس از پرواز تاریخی خود به سمت ریاست مرکز آموزش فضانوردان در شهرک ستاره‌ها انتخاب شد. در همین حال و در کنار شغل حرفه‌ای خود، با بازدید و سخنرانی در شهرها و کشورهای گوناگون، نقش عمده‌ای در افزایش آگاهی عمومی در مورد سفرهای فضایی ایفا نمود. هشت سال پس از سفر فضایی‌اش، یوری گاگارین در یک سانحه هوایی کشته شد. گاگارین به خاطر سفر فضایی تاریخی خود تبدیل به ستاره‌ای جهانی شد و نشان‌ها و عنوان‌های افتخار بی‌شماری از سراسر جهان دریافت کرد. شب ۱۲ آوریل هر سال به عنوان «شب یوری» گرامی داشته می‌شود و جشن‌ها و گردهمایی‌هایی در سراسر جهان به یاد نخستین فضانورد جهان برپا می‌گردد. زندگی کودکی یوری گاگارین در تاریخ ۹ مارس ۱۹۳۴ میلادی در روستای کلوشینو در نزدیکی شهر گژاتسک واقع در استان اسمالنسک در کشور روسیه (اتحاد شوروی) چشم به جهان گشود. نام شهر گژاتسک سال‌ها بعد در ۱۹۶۸، به افتخار گاگارین به «شهر گاگارین» تغییر داده شد. پدرش الکسی ایوانویچ گاگارین (۱۹۷۳-۱۹۰۲)، و مادرش آنا تیموفیونا ماتویوا گاگارینا (۱۹۸۴-۱۹۰۳) هردو در یک مزرعه تعاونی به کار اشتغال داشتند. مادر او کتاب‌خوانی قهار و پدرش درودگری حرفه‌ای بود. این زوج ۴ فرزند داشتند که یوری سومین آنها بود. در دوران کودکی، از آنجایی که پدر و مادر خانواده هر دو شاغل بودند، مسئولیت مراقبت از یوری به عهده خواهر بزرگترش بود. جنگ جهانی دوم یوری روز یکم سپتامبر ۱۹۴۱ در روستای کلوشینو به دبستان رفت، اما در ۱۲ اکتبر همان سال روستای آنها را نیروهای آلمان نازی اشغال کردند و مدارس به مدت دو سال تعطیل شدند. همانند بسیاری از خانواده‌های دیگر در شوروی، خانواده گاگارین در طول جنگ جهانی دوم با مشکلات زیادی مواجه بودند. نیروهای اشغالگر در سال ۱۹۴۳ خواهر و برادر بزرگترش زویا و والنتین را برای کار اجباری به اردوگاه‌های نازی‌ها بردند، این دو تا پایان جنگ نتوانستند خانواده‌شان را ببینند. یوری گاگارین در مدرسه دانش‌آموزی کوشا و درسخوان و به قول معلم مدرسه‌اش گهگاهی هم بازیگوش بود! او از کودکی به پرواز علاقه داشت، هواپیماهای مدل می‌ساخت و کتاب‌های ژول ورن را با علاقه مطالعه می‌کرد؛ معلم ریاضی و فیزیک او در طول جنگ جهانی دوم خلبان نیروی هوایی شوروی بوده، و این موضوع شاید در علاقه گاگارین به پرواز بی‌تاثیر نبوده باشد. گاگارین نوجوان در ماه مه سال ۱۹۴۹ پس از اتمام تحصیلات ابتدایی، یوری در یک مدرسه شبانه فنی آهنگری در بخش ریخته‌گری به کارآموزی مشغول شد. در سال ۱۹۵۱ برای ادامه تحصیلات در هنرستان فنی ساراتوف قبول شد. همزمان با تحصیل در هنرستان، یوری که همیشه به پرواز علاقه داشت، به عضویت باشگاه هوایی ساراتف درآمد تا فوت و فن پرواز با هواپیمای سبک را فراگیرد. پشتکار بالای یوری باعث شد که هم در هنرستان و هم در باشگاه پرواز بدرخشد، طوری که در..........


برچسب‌ها: بزرگان جهان, یوری گاگارین, نجوم, فضانورد
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری سه شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۰ |
بهاء‌الدین عاملی معروف به شیخ بهايی، در 17 ذی‌الحجه سال ۹۵۳ هجری قمری ( ۹۲۵ هجری شمسی و ۱۵۴۶ میلادی) در شهر بعلبك لبنان متولد شد. نبوغ خارق‌العاده او به حدی رسید كه خیلی زود به یكی از مشاهیر مطرح تاریخ در حوزه علوم، ریاضی، نجوم، ادبیات، فقه و مهندسی مبدل شد.  از جمله مهم‌ترین خدمات شیخ‌بهایی رونق بخشیدن به شهر اصفهان و ساخت مسجد امام، طراحی و فكر ایجاد شهر نجف‌آباد، تقسیم آب زاینده‌رود، قنات زرین كمر و تعیین سمت قبله مسجد امام اصفهان است. در این میان حتما شما هم درباره حمام معروف شیخ بهايی شنیده‌اید. حمامی‌كه بین عموم معروف است كه با شمع گرم می‌شده و عده‌ای می‌گویند آن شمع با اتم كار می‌كرده است، اما واقعیت این حمام چه بوده است؟ تنها نظریه قابل قبول و شاید پذیرفته شده‌ای كه هم‌اكنون وجود دارد این است كه یك سیستم سفالینه لوله‌كشی زیرزمینی حدفاصل آبریزگاه مسجد جامع اصفهان و این حمام وجود داشته كه با روش مكش طبیعی، گازهایی همچون متان و اكسیدهای گوگردی را به سمت مشعل خزینه حمام هدایت می‌كرده تا به عنوان منبع تولید انرژی در مشعل استفاده شوند یا به صورت مستقیم گازهای مواد زاید دفع شده در خود حمام جمع‌آوری می‌شدند و مورد استفاده قرار می‌گرفتند. در جریان مرمت خانه شیخ بهایی كه در نزدیكی حمام قرار داشت، مخازن سفالی، لوله‌های ارتباطی و یك لوله آزمایش پیدا شد كه به احتمال زیاد به طراحی حمام مربوط می‌شدند. همچنین طبق مطالعاتی كه توسط باستان‌شناسان و متخصصان انجام شده است معلوم شد فاضلاب شهر اصفهان توسط لوله‌های جمع‌آوری فاضلاب وارد خزینه حمام می‌شده است. طبق محاسبات دقیقی كه شیخ بهایی انجام داده بود و با طراحی خاص خزینه، این فاضلاب تبدیل به گاز متان می‌شد كه قابل سوختن است. لجن‌های ته‌نشین شده نیز به عنوان كود آلی مورد استفاده قرار می‌گرفتند. شیخ بهایی با محاسباتی كه انجام داده بود، حجم لجن را برای تولید بیوگاز مشخص كرده و گفته بود كه اگر لجن به اندازه‌ای كه او مشخص كرده برسد می‌توان مقدار مشخصی از لجن را به عنوان كود استفاده كرد. به این ترتیب برای برداشت این لجن اضافی برنامه دقیقی ترسیم شده و در هر زمان میزان برداشت اهالی مشخص بود. گاز تولید شده توسط فاضلاب به وسیله شعله‌هایی كه تعبیه شده بود مخزن آب حمام را گرم می‌كرد. امروزه تولید گاز از فاضلاب به عنوان بیوگاز نامیده می‌شود كه یكی از تخصص‌های مهندسین بهداشت و محیط‌زیست می‌باشد. در كشورهای اروپایی و آمریكا از این سیستم به عنوان بازیافت فاضلاب و تهیه سوخت استفاده می‌شود. پس از گذشت چندین سال و ضعف حكومت آن زمان كه بدون برنامه و خارج از نوبت از این لجن‌ها كه به عنوان كود استفاده می‌شد برداشت كردند، این شعله‌ها خاموش شدند. منبع: جام جم... دنیای حرفه و فن بهترین وبلاگ حرفه و فن ایران

برچسب‌ها: بهاءالدین عاملی, شیخ بهایی, حمام, اصفهان
@ لینک محسن سالاری شنبه ۳ دی ۱۳۹۰ |
سهراب سپهریسهراب سپهری از زبان خودش: من کاشی ام . اما در قم متولد شده ام . شناسنامه ام درست نیست . مادرم می داند که من روز چهاردهم مهر (6 اکتبر ) به دنیا آمده ام . درست سر ساعت 12 . مادرم صدای اذان را می شنیده است . در قم زیاد نمانده ایم . به گلپایگان و خوانسار رفته ایم . بعد به سرزمین پدری . من کودکی رنگینی داشته ام . دوران خردسالی من در محاصره ترس و شیفتگی بود . میان جهش های پاک و قصه های ترسناک نوسان داشت . با عمو ها و اجداد پدری در یک خانه زندگی می کردیم . و خانه بزرگ بود باغ بود . و همه جور درخت داشت ... . برای یاد گرفتن ، وسعت خوبی بود . زمین را بیل می زدیم . هرس می کردیم . در این خانه پدر ها و عمو ها خشت می زدند . بنایی می کردند . به ریخته گری و لحیم کاری می پرداختند . چرخ خیاطی و دوچرخه تعمیر می کردند . تار می ساختند . به کفاشی دست میزدند . در عکاسی ذوق خود می آزمودند . قاب منبت درست می کردند . نجاری و خراطی یش می گرفتند . کلاه می دوختند . با صدف دکمه و گوشواره می ساختند . کوچک بودم که پدرم بیمار شد . و تا پایان زندگی بیمار ماند . پدرم تلگرافچی بود . در طراحی دست داشت . خوش خط بود . تار می نواخت . او مرا به نقاشی عادت داد . الفبای تگراف (مورس) را به من آموخت . در چنان خانه ای خیلی چیز ها می توان یاد گرفت . من قالی بافی را یاد گرفتم و چند قالیچه وچک از روی نقشه های خودم بافتم . چه عشقی به بنایی داشتم . دیوار را خوب می چیدم . طاق ضربی را درست می زدم . آرزو داشتم معمار شوم . حیف دنبال معماری نرفتم . در خانه آرام نداشتم . از هر چه درخت بود بالا می رفتم . از پشت بام می پریدم پایین . من شر بودم . مادر پیش بینی می کرد که من لاغز خواهم ماند . من هم ماندم . ما بچه های یک خانه نقشه های شیطانی می کشیدیم . روز دهم مه 1940 موتور سیکلت عمویم را دزدیدم و مدتی سواری کردیم . دزدی میوه را خیلی زود یاد گرفتم . از دیوار باغ مردم بالا می رفتیم و انجیر و انار می دزدیدیم . چه کیفی داشت . شب ها در دشت صفی آباد به سینه می خزیدیم تا به جالیز خیار و خربزه نزدیک شویم . تاریکی و اضطراب را میان مشت های خوب می فشردیم . تمرین خوبی بود . هنوز دستم نزدیک میوه دچار اضطرابی آشنا می شود . خانه ما همسایه صحرا بود . تمام رویاهایم به بیابان راه داشت و پدر و عموهایم شکارچی بودند . همراه آنها به شکار می رفتیم . بزرگ که شدم ، عموی کوچک تیراندازی را با من یاد داد . اولین پرنده ای که زدم یک سبزه قبا بود . هرگز شکار خشنودم نکرد . اما شکار بود که مرا پیش از سپیده دم به صحرا می کشید . و هوای صبح را به میان کر هایم می نشاند . در شکار بود که ارگانیسم طبیعت را بی پرده دیدم . به پوست درخت دست کشیدم . در آب روان دست و رو شستم . در باد روان شدم . چه شوری برای تماشا داشتم . اگر یک روز طلوع و غروب آفتاب را نمی دیدم گناهکار بودم . هوای تاریک و روشن مرا اهل مراقبه بار آورد .تماشای مجهول را به من آموخت . من سالها نماز خوانده ام . بزرگتر ها می خواندند . من هم می خواندم . در دبستان ما را برای نماز به مسجد می بردند . روزی در مسجد بسته بود . بقال سر گذر گفت : «نماز را روی پشت بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیک تر باشید »..........

برچسب‌ها: مشاهیر ایران, سهراب سپهری, زندگی نامه, شعر فارسی
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری پنجشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ |

لوئیس بریلبريل، الفبايي براي نابينايان‌: در گذشته تصور عمومي بر اين بود كه افراد نابينا هرگز نمي‌توانند خواندن و نوشتن بياموزند، چون آنها بر اين باور بودند كه تنها روش خواندن جملات يك متن اين است كه بتوانيم با چشمانمان واژه‌ها را ببينيم؛ در حالي كه لوئيس بريل، جوان فرانسوي برخلاف ديگران تصور مي‌كرد او كه از 3 سالگي نابينا شده بود سخت در تلاش بود تا بتواند راهي براي خواندن افراد نابينا پيدا كند. ناتواني‌هاي او سبب شده بود افكار و عقايد گوناگوني او را تحت محاصره قرار دهند و به همين علت، سرانجام تصميم گرفت كليدهايي از اين محدوديت‌را نه‌تنها براي خودش، بلكه براي رهايي از همه افراد نابينايي كه در دنيايي از موانع و محدوديت‌ها به دام افتاده بودند، بيابد. ماجرا از اوايل قرن نوزدهم آغاز شد. پدر لوئيس بريل در روستاي كوچكي در نزديكي پاريس از چرم اشيايي مي‌ساخت و آنها را براي فروش به روستاهاي اطراف مي‌برد. او براي بريدن چرم و منگنه كردن قطعات، كنار هم از ابزارهاي تيز و برنده استفاده مي‌كرد. روزي لوئيس وقتي با يك درفش  كه از ابزار كار پدرش بود  بازي مي‌كرد ناگهان آن را در چشمش فرو كرد. اگرچه اين جراحت خيلي عميق نبود، اما عفونت ايجاد شده در چشم آسيب‌ديده، سبب شد او بينايي هر دو چشمش را از دست بدهد. لوئيس بتدريج ياد گرفت خود را با شرايط جديدي كه برايش پيش آمده بود، تطبيق دهد. او بسيار باهوش و خلاق بود. به همين علت اين ناتواني نتوانست محدوديتي براي حضور او در كلاس‌هاي درس و پيشرفت در زمينه يادگيري موسيقي به وجود آورد. او تحصيلاتش را در مدرسه نابينايان پاريس ادامه داد. در مدرسه كتاب‌هايي براي افراد نابينا وجود داشت كه حروف برجسته بزرگي روي صفحات آن نقش بسته بود. اين كتاب‌ها، بسيار بزرگ و گران‌قيمت بودند و خواندن آنها زمان زيادي به طول مي‌انجاميد، بنابراين او به اين فكر افتاد  تا روش بهتري براي خواندن متون كتاب‌ها توسط نابينايان پيدا كند. او از روش كدهاي الفبايي كه توسط ارتش فرانسه به منظور رساندن پيام فرماندهان به سربازان در تاريكي شب مورد استفاده قرار مي‌گرفت براي ابداع حروف الفباي مخصوص نابينايان استفاده كرد و سيستم خط بريل را كه تنها متشكل از 6 نقطه برجسته روي صفحات كاغذ بود و كاربرد آسان‌تري داشت، اختراع كرد... منبع: جام جم.


برچسب‌ها: مشاهیر جهان, لوئیس بریل, الفبا, نابینایان
@ لینک محسن سالاری شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۹ |

استاد شهریارشهریار مُلک سخن. علی ای هُمای رحمت، تو چه آیتی خدا را/ که به ما سِوا فکندی، همه سایه هما را: بی گمان با شنیدن این بیت زیبا، همگان به یاد مرحوم، شادروان محمد حسین بهجت تبریزی، معروف به «شهریار»، این ترک پارسی گوی زمانمان می افتند که با کلامی دلنشین و اشعاری نغز، روح و روان همه علاقه مندان شعر فارسی را نوازش می دهد. او که پس از یک دوره بیماری طولانی مدت که عمدتا ناشی از کهولت سن و ضعف جسمانی بود، در اولین ساعات روز 27 شهریور ماه سال 1367، در بیمارستان مِهر تهران با این جهان مادی وداع گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد. بدین سان، غروب ستاره ای بزرگ از آسمان نظم و نثر فارسی معاصر ایران زمین، این بار از خِطّه آذربایجان رقم خورد. ضمن تسلیت سالروز درگذشت این استاد گران مایه، یاد و نام او را گرامی می داریم. شهریار مُلک سخن، «استاد شهریار» شهریار مُلک سخن ایران زمین، در سال 1285 ش، با نام «محمد حسین» در محله خُشکناب تبریز، پا به جهان هستی نهاد. پدرش «حاج میرآقا» مردی روحانی و از وکیلان دادگستری بود. محمد حسین مقدّمات فارسی و عربی را نزد پدر آموخت و تحصیلات ابتدایی را در دبستان های «متحده» و «فیوضات»، و دوره دبیرستان را در مدرسه «محمدیه» گذراند. در این مدرسه، مجله ای به نام «ادب» منتشر می شد و محمد حسین، نخستین شعر خود را با تخلّص شعریِ «بهجت» در آن انتشار داد. وی بعدها با تفال از دیوان حافظ، که دوبار انجام گرفت و با توجه به این مصراع از خواجه «که چرخ این سکّه دولت به نام شهریاران زد» و «روم به شهر خود و شهریار خود باشم»، تخلّص شعریِ خود را از بهجت، به «شهریار» تبدیل نمود. حافظ، پیر و مرشد شهریار: شهریار در جایی سروده:پیر رندان خواجه شیراز و من شاگرد او/ رندم و از خواجه دارم با شما رندان سلام... شهریار، نخستین قدم های خود را در شعر، بر جای پای حافظ می نهد. تخلّص خود را از او به تفال می ستاند و پس از آن که خود رهرو و تیزگام این طریق نه چندان هموار می شود نیز، خواجه را به عنوان چراغدار و پیشوای خود از یاد نمی برد. در دیوان و دفتر او، بی شک از هیچ کس به اندازه حافظ نام برده نشده است. شیوه کار من از خواجه شیراز بپرس / کان چه استاد غزل گفت بکن، آن کردم... به اعتقاد شهریار، حافظ، بزرگ ترین شاعر جهان است. او الگوی شعر و تمثیل شاعری است و شهریار، منصفانه هر جا که فرصتی دست می دهد، بر پیر خود ادای دین می کند. حافظا! چشمه اشراق تو جاویدانی است / تا ابد آب از این چشمه روان خواهد بود ..........


برچسب‌ها: مشاهیر ایران, محمدحسین شهریار, شهریار ملک سخن, نمونه شعر
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری شنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۹ |

ادیسونآن روز بعد از ظهر، اديسون غرق در تفكر ناپديد شد. پدر كه نگران شده بود، همه جا را به دنبال او گشت؛ آبگذر نزديك خانه، كه يك بار نزديك بود اديسون در آن غرق شود؛ آسياب بزرگ شهر كه ماشين هاي بخار پرسروصداي آن هميشه توجه اديسون را جلب مي كرد؛ پيرامون ساختمان الوارسازي پدر و سرانجام پدر او را در حالي كه روي حصيرهاي انبار پهلوي خانه دراز كشيده بود، يافت. زير او، لا به لاي توده‌اي از تخم‌مرغ‌هاي شكسته و زرده‌هاي بيرون زده، تعداد زيادي تخم‌مرغ سالم نيز ديده مي شد! اديسون پسر كنجكاوي بود كه در هر كاري سرك مي‌كشيد. او با ديدن چيزهاي تازه، به فكر فرو مي‌رفت و با پرسش‌هايش مردم را به ستوه مي‌آورد. سپس براى آزمودن پاسخ‌هايي كه شنيده بود، آزماش‌هايي انجام مي‌داد. آن روز هم اديسون در حال آزمايش گفته‌هاي مادرش بود. او از مادر پرسيده بود كه چرا مرغ روي تخم‌هايش مي‌خوابد. مادر دليل آن را برايش توضيح داده بود. او پرسيده بود كه چرا مرغ مي‌خواهد تخم‌هايش را گرم كند. مادر باز هم پاسخ او را داده بود. اديسون تصميم گرفت در اين‌باره آزمايشي انجام دهد. نتيجه آزمايش او اين شد كه مرغ‌ها مي‌توانند روي تخم‌ها بخوابند و جوجه بياورند، اما آدم ها به دلايلي نمي توانند اين كار را انجام دهند. اما مدرسه از اين شاگرد كنجكاو استقبال نكرد. مدير مدرسه مانند همه‌ي معلمان آن زمان، عقيده داشت كه دانش و دانستني‌ها را بايد با خشونت به شاگردان آموخت. اديسون زياد مي‌پرسيد و همين موضوع معلم را بيشتر خشمگين مي‌كرد. معلم پرسش‌هاي زياد او را نشانه كند ذهني‌اش مي‌دانست! اديسون بارها به خاطر پرسش‌هاي فراوانش تنبيه شد. سرانجام بدرفتاري معلم، باعث شد اديسون از مدرسه بگريزد و ديگر به آنجا باز نگردد. اديسون را پس از آن به مدرسه ديگري فرستادند، اما او اين مدرسه را نيز دوست نداشت و اغلب در كلاس درس حاضر نمي‌شد. به ناچار مادرش تصميم گرفت خودش آموزش او را بر عهده بگيرد.  در نه سالگي، مادر نخستين كتاب علمي را به او داد. نام آن، مكتب فلسفه طبيعي بود. آن كتاب آزمايش‌هاي ساده‌اي را شرح مي‌داد كه خواننده در خانه نيز مي‌توانست آن‌ها را انجام دهد. زندگي اديسون با خواندن آن كتاب دگرگون شد. او كتاب را با اشتياق از آغاز تا پايان خواند و همه‌ي آزمايش‌ها را انجام داد. سپس تصميم گرفت آزمايشگاهي براي خودش بسازد..........


برچسب‌ها: کار و فناوری, توماس ادیسون, آلوا ادیسون, برق
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری چهارشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۹ |

گالیلهگالیلئو گالیله در سال ۱۵۶۴ در پیزا واقع در ایتالیا متولد شد. وی تا ۱۹ سالگی تمام مطالعات خود را در ادبیات متمرکز نموده بود تا اینکه روزی در یکی از مراسم مذهبی کلیسا مشاهده چهل چراغی که در بالای سرش نوسان می کرد توجه او را جلب کرد. او هنگام مشاهده توجه کرد که هرچند دامنه نوسان هر بار کوتاهتر می شود لیکن زمان نوسان همواره ثابت باقی می ماند اغلب انسانها شاید در این مشاهده چیز خاصی را نمی یافتند ولی گالیله از روح کنجکاو و پژوهشگر دانشمندان برخوردار بود او از آن لحظه شروع به اجرای یک رشته آزمایشهای عملی کرد به این ترتیب که وزنه هایی را به یک ریسمان بست و از محلی آویزان نمود و آنها را به این سو و آن سو به نوسان در آورد. در آن دوران هنوز ساعتهای دقیق با عقربه ثانیه شمار نبود و بنابراین گالیله برای اندازه گیری زمان حرکات وزنه های آویزان و در حال نوسان از ضربات نبض خود سود می جست. او دریافت که مشاهداتش در کلیسای جامع پیزا صحت دارد. اگرچه دامنه نوسان هر بار کوتاهتر می شد اما هر نوسان زمان مشابه نوسانهای قبلی را در بر می گرفت به این ترتیب گالیله قانون آونگ را کشف کرده بود. قانون آونگ گالیله امروزه همچنان در امور گوناگون به کار می رود مثلاً برای اندازه گیری حرکات ستارگان و یا مهار روند کار ساعتها از این قانون استفاده می کنند.  آزمایشهای او درباره آونگ آغاز فیزیک دینامیک جدید بود واکنشی که قوانین حرکت و نیروهایی را که باعث حرکت می شوند در بر می گیرد. گالیله در سال ۱۵۸۸ در دانشگاه پیزا مدرک دکتری (استادی) گرفت و در همانجا برای تدریس ریاضیات باقی ماند. او در ۲۵ سالگی دومین کشف بزرگ علمی خود را به انجام رسانید، کشفی که باعث از بین رفتن یک نظریه به جا مانده دوهزار ساله شد و دشمنان زیادی برایش آفرید.  در دوران گالیله بخش بسیاری از علوم براساس فرضیه های فیلسوف بزرگ یونانی- ارسطو که در قرن چهارم پیش از میلاد می زیست بنا شده بود اثر او به عنوان مرجع و سرچشمه تمامی علوم به شمار می آمد. هر کس که به یکی از قانونها و قواعد ارسطو شک می کرد انسان کامل و عاقلی به شمار نمی آمد. یکی از قواعدی که ارسطو بیان کرده بود این ادعا بود که اجسام سنگین تندتر از اجسام سبک سقوط می کنند...........


برچسب‌ها: مشاهیر جهان, گالیله, نجوم, تلسکوپ
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری دوشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۹ |

از استادان برجستة معماری سنتی ایران و پایه گذار نگرش نوین به فرهنگ و تاریخ معماری ایرانی ـ اسلامی . وی در 1299 ش ، در یزد، در خانواده ای اهل علم به دنیا آمد. پدرش میرزا صادق خان نائینی ــ پزشک حاذق و شیمیدان نامی ، و از خوشنویسان و هنرمندان چیره دست نائین که به یزد تبعید شده بود و مادرش حشمت الملوک رحیمی دختر محمدحسین خان رحیمی ، از خانوادة خوانین یزد، بود (مسرت ، ص 17). تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در یزد به پایان برد . در 1319 ش ، در زمرة نخستین دانشجویان دانشکدة هنرهای زیبای دانشگاه تهران ، در رشتة معماری به تحصیل پرداخت . فضای حاکم بر دانشکدة هنرهای زیبا در آن سالها، به پیروی از دیدگاههای آندره گدار ، رئیس دانشکده ، سیرو ایرانشناس فرانسوی و چند استاد فرانسوی دیگر، فضایی اروپایی بود، و معماری سنتی ایران کاملاً مهجور بود (پیرنیا، 1364 ش ، ص 3) و این امر با دیدگاه ایرانی ـ اسلامی پیرنیا که در یزد، کانون معماری اصیل ایرانی ، شکل گرفته بود، ناهمخوانی آشکاری داشت . ازاینرو در 1324 ش تحصیلات دانشگاهی را نیمه تمام رها کرد و به منظور کسب دانش ، به محضر استادانی چون ابوالقاسم صابری ، معارفی ، و حسینعلی معروفی شتافت که به قول پیرنیا، هریک «به اندازة دانشگاهی ، علم و هندسه و هنر داشتند» (همانجا). پیرنیا در پی ترک دانشگاه و با هدف احیای میراث معماری کهن و اصیل ایرانی ، با سمت مسئول دفتر فنی وزارت فرهنگ ، به کار طراحی و ساخت مدارس ارزان قیمت اما محکم و زیبا در تهران و شهرستانها پرداخت که آن تعداد از آنها که باقی مانده اند، با کتیبه ای کاشی که بر سردر آنها نقش بسته قابل شناسایی است (همانجا). طرح احداث این مدارس (بیش از سیصد مدرسه ) که طی هجده سال (1332ـ1350ش ) تداوم یافت ، بعدها از طرف یونسکو به عنوان نمونة مدارس ارزان قیمت ، برای کشورهای جهان سوم معرفی شد. همچنین متولیان اصل چهار ترومن براساس این طرح به احداث چندین مدرسه در سراسر جهان پرداختند (مسرت ، ص 19ـ20). پیرنیا در 1344 ش معاون..........


برچسب‌ها: کار و فناوری, معماری, محمدکریم پیرنیا, مشاهیر ایران
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۹ |

پروین اعتصامیپروین اعتصامی، شاعره نامدار معاصر ایران از گویندگان قدر اول زبان فارسی است که با تواناترین گویندگان مرد ، برابری کرده و به گواهی اساتید و سخن شناسان معاصر گوی سبقت را از آنان ربوده است. در جامعه ما با همه اهتمام و نظام فکری اسلام به تعلیم و تربیت عموم و لازم شمردن پرورش فکری و تقویت استعدادهای زن و مرد، باز برای جنس زن به علت نظام مرد سالاری امکان تحصیل و پرورش تواناییهای ذوق کم بوده و روی همین اصل تعداد گویندگان و علماء زن ایران در برابر خیل عظیم مردان که در این راه گام نهاده اند؛ ناچیز می نماید و پروین در این حد خود منحصر به فرد است. رمز توفیق این ارزشمند زن فرهنگ و ادب فارسی، علاوه بر استعداد ذاتی؛ معجزه تربیت و توجه پدر نامور اوست که علیرغم محرومیت زن ایرانی از امکانات تحصیل و فقدان مدارس دخترانه، خود به تربیت او همت گماشت و دختر با استعداد و با سرمایه معنوی خود را به مقامی که در خورد او بود رسانید. پدر پروین میرزا یوسف اعتصامی (اعتصام الملک) پسر میرزا ایراهیم خان مستوفی ملقب به اعتصام الملک از اهالی آشتیان بود که در جوانی به سمت استیفای آذربایجان به تبریز رفت و تا پایان عمر در همان شهر زیست... رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی از شاعران بسیار نامی معاصر در روز 25 اسفند سال 1285 شمسی در تبریز تولد یافت و از ابتدا زیر نظر پدر دانشمند و سخندان خود که با انتشار کتاب (تربیت نسوان) اعتقاد و آگاهی خود را به لزوم تربیت دختران نشان داده بود، به رشد پرداخت. در کودکی با پدر به تهران آمد. ادبیات فارسی و ادبیات عرب را نزد وی قرار گرفت و از محضر ارباب فضل و دانش که در خانه پدرش گرد می آمدند بهره ها یافت و همواره آنان را از قریحه سرشار و استعداد خارق العاده خویش دچار حیرت می ساخت. در هشت سالگی به شعر گفتن پرداخت و مخصوصاً با به نظم کشیدن قطعات زیبا و لطیف که پدرش از کتب خارجی (فرنگی- ترکی و عربی) ترجمه می کرد طبع آزمائی می نمود و به پرورش ذوق می پرداخت. در تیر ماه سال 1303 شمسی برابر با ماه 1924 میلادی دوره مدرسه دخترانه آمریکایی را که به سرپرستی خانم میس شولر در ایران اداره می شد با موفقیت به پایان برد و در جشن فراغت از تحصیل خطابه ای با عنوان" زن و تاریخ" ایراد کرد........


برچسب‌ها: پروین اعتصامی, زندگی نامه, نمونه شعر, تبریز
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری چهارشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۹ |

«پاسکال» در 19ژوئن 1623، در ناحیه (Auvergn) فرانسه متولد شد و در سن سه سالگی، مادر خود «آنتونیت بگن» را از دست داد. پدرش «اتین پاسکال» قاضی بود و به علوم و ریاضی علاقه داشت. در سال 1631، اتین به همراه فرزندانش به پاریس نقل مکان کرد و با توجه به نبوغ فوق‌العاده پسرش، تصمیم به آموزش وی گرفت. شاید مکالمه هاي همیشگی پدر با دانشمندان برجسته علوم هندسه در پاریس از جمله «رابروال»، «مرسن»، «دسارگوس»، «میدورگ»، «گاسندی» و «دسکارتس»، دليل تمایل پاسکال به اين علوم بوده است. بلز پاسكال در سن یازده سالگی، رساله ای کوتاه درباره اصوات اجسام ارتعاشی نوشت و پدرش در پاسخ به این مسئله، مطالعه ریاضيات را تا سن 15 سالگی برای وی ممنوع کرد تا بلز از مطالعه لاتین و زبان یونانی باز نماند. با وجود این، یک روز اتین متوجه شد که بلز - که در آن زمان 12 سال داشت- با تکه ای زغال بر روی دیوار اثبات كرده كه مجموع زاویه های یک مثلث، برابر با دو زاویه قائمه است. از آن زمان به بعد، پاسکال اجازه مطالعه اقلیدس را داشت. پاسکال علاقه ویژه‌ای به مطالعه کارهای Desargues داشت و به دنبال مطالعه چنين عقایدي، در سن 16 سالگی، رساله‌ای در باب مباحث مخروطی بنام (مقاله‌ای درباره مخروطی‌ها) نوشت. بخش بزرگي از این رساله از بین رفته است، ولی نتیجه مهم آن که «قضیه پاسکال» نام دارد، بر جای مانده است.  پاسکال در سن 18 سالگی برای کمک به پدرش در انجام محاسبات خود، یک ماشین ‌حساب مکانیکی ساخت که قادر به محاسبه جمع و تفریق بود و «ماشین ‌حساب پاسکال» یا (Pascaline) نام گرفت. از جمله نمونه‌های اولیه این ماشین ‌حساب در موزه (Zwinger) در «درسدن» آلمان قرار دارد. اگرچه این ماشین ‌حساب ها مقدمه پیدایش مهندسی کامپیوتر بودند، اما از لحاظ تجاری موفقیت چندانی به دست نیاوردند. طی دهه بعدی، پاسکال طرح خود را بهبود بخشيد و بیش از 50 عدد از آنها را ساخت. نوآوري ها در ریاضی: علاوه بر دستاوردهای دوران کودکی، پاسکال در بقیه دوران زندگیش نیز بر دانش ریاضی تأثیر گذاشت. وي در سال 1653، رساله‌ای با نام..........


برچسب‌ها: مشاهیر جهان, زندگی نامه, بلز پاسکال, فیزیک
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری جمعه ۷ خرداد ۱۳۸۹ |

فردوسیبی تردید ژرفای زبان فارسی، مدیون تلاش شگفت حکیم ابوالقاسم فردوسی، بزرگ ترین شاعر حماسه سرای ملی ایران است. معماری حکیمانه او در برپایی کاخی رفیع از نظم در زبان فارسی، چنان استوار قامت افراشته است که در قرون و اعصارْ مصون از باد و باران و فرسایش، سرفراز بر تارک فرهنگ ایرانی و اسلامی می درخشد و نام بلند آن شاعر گران مایه را برای همیشه زنده نگه داشته است. برای بزرگداشت مقام این شاعر و سخن سرای نامی، روز 25 اردیبهشت ماه هر سال، به نام حکیم ابوالقاسم فردوسی نامگذاری شده است تا فرصتی فراهم آید که علاوه بر شناساندن این شخصیت بزرگ ادبی به اقشار مختلف مردم، زمینه حفظ این گنجینه و میراث غنی در همگان افزون گردد. زندگی نامه حکیم ابواقاسم، حسن بن علی طوسی معروف به فردوسی، در سال 329 هجری قمری، در روستای پاژ که در پانزده کیلومتری شمال شهر مشهد قرار دارد، به دنیا آمد. فردوسی، دهقان و دهقان زاده بود و در آن زمان، دهقانان، مالک روستا یا رئیس شهر بودند و فرزندان ایشان، در پرتو رفاه نسبی ای که داشتند، با برخورداری از آموزگاران شایسته، با دانش و اخلاق و آشنا به تاریخ و فرهنگ و سنت های ایرانی به بار می آمدند. آزادگی، فضیلت اخلاقی و پاکیزگی زبان فردوسی، حاصل تربیت صحیح خانوادگی اش است. حکیم توس سال ها برای اثر گران سنگ شاهنامه زحمت کشید و دو بار آن را سراسر سرود و بررسی کرد... حکمت فردوسی: سال هاست که ایران و ایرانی، فردوسی، شاعر بزرگ سرزمینشان را به نام حکیم می شناسند. به راستی حکمت فردوسی چیست؟... مرحوم دکتر مجتبی مینوی درباره بزرگی و عظمت شاهنامه فردوسی می گوید: «شاهنامه، بنایی بلند و یادگاری بزرگ است از عصر پهلوانی ایرانی، از عصر جمشید و فریدون و کیخسرو و رستم گرفته، تا ظهور شاهنشاهی ساسانیان و انقراض آن. در این کتاب از هر نوع فکر و موضوع، خواه پهلوانی و حماسی، خواه عاشقانه و غزلی، خواه اندرزی و تعلیمی، خواه رمزی و نغزی، خواه داستانی و اساطیری که بتوان آن را در حوزه مفهوم شعر درآورد، موجود است... اهمیت شاهنامه: مرحوم دکتر مجتبی مینوی، اهمیت شاهنامه حکیم توس را از سه نظر برمی شمارد: اول این که شاهنامه در قیاس با آثار ملی دیگر ملت ها، اثری سترگ، عظیم و در خور افتخار هر ایرانی است ؛ دوم این که شاهنامه، تاریخ داستانی ایران و..........


برچسب‌ها: فردوسی, طوس, خراسان, حکیم ابوالقاسم فردوسی
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹ |

عطارفریدالدین ابوحامد محمد بن ابوبکر ابراهیم بن اسحق عطار کدکنی نیشابوری شاعر و عارف نام آور ایران در قرن ششم و آغاز قرن هفتم است. ولادتش به سال 537 در کدکن از توابع نیشابور اتفاق افتاده است.از ابتدای کار او اطلاعی در دست نیست جز آنکه نوشته اند پدر وی در شادیاخ نیشابور، عطار عظیم القدری بود و بعد از وفات او فریدالدین کار پدر را دنبال کرد و دکان عطاری (دارو فروشی) آراسته داشت. مسلما عطار در آغاز حیات و گویا تا مدتی از دوره ی تحقیق در مقامات عرفانی، شغل دارو فروشی خود را که لازمه ی آن داشتن اطلاعاتی از طب نیز بوده حفظ کرده و در داروخانه سرگرم طبابت بوده است. با توجه به اشاره ی شاعر، معلوم می شود که انقلاب حال او هم در زمان پزشکی و داروگری دست داده بود و او آثاری در همان ایام پدید آورد. بنابراین افسانه ی معروفی که درباره ی انقلاب حال عطار موجود است ساختگی به نظر می آید. درباره ی این حادثه جامی چنین آورده است: «گویند سبب توبه وی آن بود که روزی در دکان عطاری مشغول معامله بود، درویشی آنجا رسید و چندبار شیءالله گفت. وی به درویش نپرداخت. درویش گفت ای خواجه تو چگونه خواهی مرد؟ عطار گفت چنانکه تو خواهی مرد! درویش گفت تو همچون من می توانی مرد؟ عطار گفت: بلی! درویش کاسه ی چوبین داشت، زیر سرنهاد و گفت الله و جان بداد. عطار را حال متغیر شد، دکان بر هم زد و به این طریق در آمد.» عرفا درباره مشایخ متقدم از اینگونه اقوال بسیار دارند. مسلماً انقلاب حال عطار در همان اوان که از راه پزشکی و داروفروشی به خدمت خلق سرگرم بود، دست داد و او که سرمایه ی کثیری از ادب و شعر اندوخته بود، اندیشه های عرفان خود را به نظم روان دل انگیز در می آورد و همچنان به کار خود ادامه می داد و این حالت بسیاری از مشایخ بود که وصول به مقامات و مدارج معنوی آنان را از تعهد مشاغل دنیوی و کسب معاش باز نمی داشت. نورالدین عبدالرحمن جامی، یعنی قدیمی ترین کسی از متصوفه که به زندگی عطار اشاره کرده، او را از مریدان شیخ مجدالدین بغدادی - معروف به خوارزمی - از تربیت یافتگان شیخ نجم الدین کبری شمرده است. اگر چه عطار در ابتدای تذکرةالاولیا به رابطه ی خود با مجدالدین بغدادی اشاره کرده است، لیکن در آنجا تصریحی نیست بر اینکه از پیروان و تربیت یافتگان وی باشد...........


برچسب‌ها: مشاهیر ایران, عطار نیشابوری, فریدالدین عطار, شعر ایران
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری جمعه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۹ |

سعدیزندگی نامه سعدی تخلص و شهرت «مشرف الدین» ، مشهور به «شیخ سعدی» یا «شیخ شیراز» است. درباره نام و نام پدر شاعر و هم چنین تاریخ تولد سعدی اختلاف بسیار است. سال تولد او را از 571 تا 606 هجری قمری احتمال داده اند و تاریخ درگذشتش را هم سالهای 690 تا 695 نوشته اند. سعدی در شیراز پای به هستی نهاد و هنوز کودکی بیش نبود که پدرش در گذشت. آنچه مسلم است اغلب افراد خانواده وی اهل علم و دین و دانش بودند. سعدی خود در این مورد می گوید: همه قبیله ی من، عالمان دین بودند/ مرا معلم عشق تو، شاعری آموخت سعدی پس از تحصیل مقدمات علوم از شیراز به بغداد رفت و در مدرسه نظامیه به تکمیل دانش خود پرداخت. او در نظامیه بغداد که مهمترین مرکز علم و دانش آن زمان به حاسب می آید در درس استادان معروفی چون سهروردی شرکت کرد. سعدی پس از این دوره به حجاز، شام و سوریه رفت و در آخر راهی سفر حج شد. او در شهرهای شام (سوریه امروزی) به سخنرانی هم می پرداخت ولی در همین حال، بر اثر این سفرها به تجربه و دانش خود نیز می افزود. سعدی در روزگار سلطنت "اتابک ابوبکر بن سعد" به شیراز بازگشت و در همین ایام دو اثر جاودان بوستان و گلستان را آفرید و به نام «اتابک» و پسرش سعد بن ابوبکر کرد. برخی معتقدند که او لقب سعدی را نیز از همین نام "سعد بن ابوبکر" گرفته است. پس از از بین رفتن حکومت سلغریان، سعدی بار دیگر از شیراز خارج شد و به بغداد و حجاز رفت. در بازگشت به شیراز، با آن که مورد احترام و تکریم بزرگان فارس بود، بنابر مشهور به خلوت پناه برد و مشغول ریاضت شد. سعدی، شاعر جهاندیده، جهانگرد و سالک سرزمینهای دور و غریب بود؛ او خود را با تاجران ادویه و کالا و زئران اماکن مقدس همراه می کرد. از پادشاهان حکایتها شنیده و روزگار را با آنان به مدارا می گذراند. سفاکی و سخاوتشان را نیک می شناخت و گاه عطایشان را به لقایشان می بخشید. با عاشقان و پهلوانات و مدعیان و شیوخ و صوفیان و رندان به جبر و اختیار همنشین می شد و خامی روزگار جوانی را به تجربه سفرهای مکرر به پختگی دوران پیری پیوند می زد. سفرهای سعدی تنها جستجوی تنوع، طلب دانش و آگاهی از رسوم و فرهنگهای مختلف نبود؛ بلکه...........


برچسب‌ها: مشاهیر ایران, سعدی, زندگی نامه, استاد سخن
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری سه شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۸۹ |

علی اکبر دهخدااستاد علی اکبر دهخدا از خبره ترین و فعال ترین استادان ادبیات فارسی در روزگار معاصر است که بزرگترین خدمت به زبان فارسی در این دوران را انجام داده. لغت نامه بزرگ دهخدا که در بیش از پنجاه جلد به چاپ رسیده است و شامل همه لغات زبان فارسی با معنای دقیق و اشعار و اطلاعاتی درباره آنهاست و کتاب امثال و حکم که شامل همه ضرب المثل ها و احادیث و حکمت ها در زبان فارسی است خود به تنهایی نشان دهنده دانش و شخصیت علمی استاد دهخدا هستند. دهخدا به غیر از زبان فارسی به زبانهای عربی و فرانسوی هم تسلط داشته و فرهنگ فرانسوی به فارسی او نیز هم اکنون در دست چاپ می باشد. دهخدا علاوه بر این که دانشمند و محقق بزرگی بود مبارز جدی و کوشایی نیز در انقلاب مشروطه محسوب می شد. او مبارزه را نیز از راه نوشتن ادامه می داد و مطالب خود علیه رژیم مستبد قاجار را در روزنامه صور اسرافیل که از روزنامه های پرفروش و مطرح آن زمان بود چاپ می کرد. لغت نامه که بزرگترین و مهمترین اثر دهخدا محسوب می شود 45 تا 50 سال از وقت دهخدا را گرفت. یعنی سالها بیش از آنچه که حکیم ابوالقاسم فردوسی صرف شاهنامه خود کرد. لغت نامه نه تنها گنجینه ای گرانبها برای زبان فارسی است، بلکه معانی و تفسیرات و شروح تاریخی بسیاری از کلمات عربی را نیز داراست. علی اکبر دهخدا سال 1297 ه.ق ( 1257 خورشیدی) در تهران متولد شد. گر چه اجدادش قزوینی بودند، ولی پدرش "خان بابا خان" که از ملاکان متوسط قزوین بود، پیش از ولادت وی از قزوین به تهران آمد و در این شهر اقامت گزید. ده ساله بود که پدرش فوت کرد و فردی به نام میرزا یوسف خان قیم او شد . دو سال بعد میرزا یوسف خان نیز در گذشت و اموال پدر دهخدا به فرزندان یوسف خان رسید. در آن زمان یکی از فضلای عصر به نام شیخ غلامحسین بروجردی از دوستان خانوادگی دهخدا کار تدریس او را به عهده گرفت و دهخدا تحصیلات قدیمه را در نزد وی آموخت.  وی مردی مجرد بود، و حجره ای در مدرسه حاج شیخ هادی (در خیابان شیخ هادی کنونی) داشت که در آن به تدریس زبان عربی و علوم دینی مشغول بود. استاد دهخدا غالباً اظهار می کرد که هر چه دارد، در نتیجه تعلیم آن بزرگ مرد بوده است. بعدها که.........


برچسب‌ها: علی اکبر دهخدا, دخو, زندگی نامه, لغت نامه دهخدا
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری پنجشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۸۹ |

دکتر محمد معیندكتر محمد معين‌ در نهم‌ ارديبهشت‌ ماه‌ 1297 ه.ش‌ در خانواده‌اي‌ از علماي‌ روحاني‌ رشت‌ ديده‌ به‌ جهان‌ گشود. او كه‌ اولين‌ فرزند خانواده‌ بود توسط‌ جد پدرش‌ شيخ‌ محمد تقي‌ معين‌ العلما " محمد " ناميده‌ شد، پدرش‌ شيخ‌ ابوالقاسم‌ طلبه‌ علوم‌ ديني‌ بود و سخت‌ مشغول‌ آموختن‌ علوم‌ قديمه‌ و ديني‌ نزد علما و مدرسان‌ مشهور شهر رشت‌ بود. محمد در فاصلة‌ پنج‌ روز پدر و مادرش‌ را از دست‌ داد و بعد از مرگ‌ آنها تربيت‌ و مراقبت‌ از او را جد پدري‌اش‌ معين‌ العلما بر عهده‌ گرفت‌ ، محمد كه‌ پسر بچه‌اي‌ با استعداد بود زير سايه‌ مهر و محبت‌ پدر بزرگ‌ رشد مي‌كرد . بعد از تبديل‌ شدن‌ مكتب‌خانه‌ها به‌ مدارس‌ امروزي‌، محمد را در كلاس‌ سوم‌ ابتدايي‌ پذيرفتند و در سال‌ 1304 ه.ش‌ موفق‌ به‌ اخذ تصديق‌ نامه‌ نهايي‌ دوره‌ ابتدايي‌ شد و براي‌ ادامه‌ تحصيل‌ رهسپار تهران‌ گشت‌. پس‌ از ورود به‌ تهران‌ در دوره‌ ادبي‌ مدرسه‌ دارالفنون‌ نام‌ نويسي‌ كرد و در سال‌ 1310 ه.ش‌ دوره‌ دوم‌ متوسطه‌ را به‌ اتمام‌ رساند و توانست‌ تصديق‌ نامه‌ دوره‌ دوم‌ متوسطه‌ را بگيرد و بعد از آن‌ در شعبه‌ فلسفه‌ و ادبيات‌ مدرسه‌ عالي‌ دارالمعلمين‌ تهران‌ نام‌ نويسي‌ كرد و همواره‌ يكي‌ از شاگردان‌ ممتاز اين‌ مدرسه‌ به‌ شمار مي‌رفت‌. در اين‌ مدت‌ او به‌ حدي‌ به‌ زبان‌ فرانسه‌ تسلط‌ پيدا كرده‌ بود كه‌ در حضور استادان‌ فرانسوي‌ درباره‌ " لردبايرون‌ " شاعر مشهور انگليسي‌ سخنراني‌ كرد و تسلط‌ او به‌ زبان‌ فرانسه‌ و موضوع‌ سخنراني‌اش‌ باعث‌ شگفتي‌ و تشويق‌ استادان‌ شد. وي‌ در خرداد 1313 ه.ش‌ با ارائه‌ رساله‌اي‌ به‌ زبان‌ فرانسه‌ در موضوع‌ شعر " لوكنت‌ دوليل‌ ومكتب‌ پارناس‌ " موفق‌ به‌ اخذ درجه‌ ليسانس‌ در ادبيات‌ و فلسفه‌ با نمره‌ ممتاز شد . او سپس‌ رساله‌اي‌ تحقيقي‌ با عنوان‌ " خواجه‌ حافظ‌ شيرين‌ سخن‌ "را نوشت‌ و علاوه‌ بر اين‌ دو كتاب‌ " روان‌شناسي‌ تربيتي‌ " و "ايران‌ از آغاز تا اسلام‌ " را از انگليسي‌ به‌ فارسي‌ ترجمه‌ كرد و در سال‌ 1318 به‌ سمت‌ معاونت‌ اداره‌ دانشسراهاي‌ مقدماتي‌ و دبيري‌ دانش‌ سراي‌ عالي‌ منصوب‌ شد . او در دورة‌ دكتراي‌ زبان‌ و ادبيات‌ فارسي‌ ثبت‌ نام‌ كرد و پس‌ از دو سال‌ تحصيل‌ در اين‌ رشته‌ با ارائه‌ رساله‌ خود مدرك‌ دكترا به‌ ايشان‌ اهداء شد. نگارش‌ رساله‌ دكترا او را آنقدر شيفته‌ زبان‌ و فرهنگ‌ ايران‌ باستان‌ كرده‌ بود كه‌ چند...........


برچسب‌ها: دکتر معین, زندگی نامه, محمد معین, لغت نامه معین
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری چهارشنبه ۴ فروردین ۱۳۸۹ |

استاد كيومرث صابري فومني (گل‌آقا) اديب و طنزپرداز معاصر، هفتم شهريور سال 1320، در زمان حضور ارتش متفقين جنگ جهاني دوم در ايران ، در صومعه‌سرا ـ يكي از شهرهاي استان گيلان در شمال ايران به دنيا آمد. پدرش كه كارمند دون ‌پايه ی وزارت دارايي و اصلاً اهل رشت بود ، در سال 1317 به اداره دارايي صومعه‌سرا منتقل شد. در سال 1321 به اداره دارايي فومن انتقال يافت و چند ماه بعد در همان شهر درگذشت. خانوادة او بسيار فقير بودند . مادرش فرزند يك روحاني از سادات ترك و مورد احترام مردم بود اما اين احترام كه سادات عمدتاً از آن برخوردار بودند، جنبة معنوي داشت و آنها همچنان در فقر و ناداري به سرمي‌بردند. مادر استاد صابری كه از معدود زنان باسواد شهر بود، در مكتب خانه قرآن تدريس مي‌كرد و اينكه تنها محل امرار معاش خانواده پس از مرگ پدر بود، تكافوي زندگيشان را نمي‌داد. پس، برادرش كه در آن زمان 15 ساله بود، تحصيل را رها كرد تا با كار خود، به معيشت خانواده كمك كند. استاد کیومرث صابري تحصيلات دبستاني خود را در شهر فومن گذراند. برادر بزرگ او كه چهارده سال از او بزرگتر بود، به سختي مي‌توانست مخارج خانواده را تأمين كند.به همين جهت، ادامة تحصيل براي صابري دشوار شد. او پس از پايان تحصيلات ابتدايي، به شاگردي در يك مغازة خياطي پرداخت ولي در اواخر مهرماه همان سال، به اصرارِ مادر و دوستانش، تحصيل در دبيرستان را آغاز كرد. به دليل فقرِ مادي، بعد از اتمام دورة اول دبيرستان (9 سال تحصيل)، مجدداً به مغازه خياطي رفت و آن‌طور كه خودش مي‌گفت، پيشرفتهايي هم در اين رشته داشت. این نکته هم قابل ذکر است كه او در طول تحصيلات ابتدايي و متوسطه در مغازة برادرش كه تعميركار دوچرخه بود، شاگردي مي‌كرد. در شانزده سالگي (13۳6) در امتحان ورودي دانشسراي كشاورزي ساري كه از شهرستان فومن فقط يك نفر را مي‌پذيرفت، قبول شد. دو سال در آنجا ـ كه شبانه‌روزي هم بود ـ تحصيل كرد و پس از قبولي در امتحانات، در سن هجده سالگي (1338) به عنوان معلم يك دبستان روستايي، به «كَسما» از توابع صومعه‌سرا رفت و يك سال..........


برچسب‌ها: گل آقا, طنز, کیومرث صابری فومنی, طنزپرداز
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری یکشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۸ |

ارشميدس دانشمند و رياضيدان يوناني در سال 212 قبل از ميلاد در شهر سيراكوز يونان چشم به جهان گشود و در جواني براي آموختن دانش به اسكندريه رفت. بيشتر دوران زندگيش را در زادگاهش گذرانيد و با فرمانرواي اين شهر دوستي نزديك داشت. در اينجا سخن از معروفترين استحمامي است كه يك انسان در تاريخ بشريت انجام داده است. در داستانها چنين آمده است كه بيش از 2000 سال پيش در شهر سيراكوز پايتخت ايالت يوناني سيسيل آن زمان ارشميدس مكانيكدان و رياضيدان و مشاور دربار پادشاه يمرون يكي از معروفترين كشفهاي خود را در خزينه حمام انجام داد. روزي كه او در حمامي عمومي به داخل خزينه حمام پا نهاد و در آن نشست و حين اين كار بالا آمدن آب خزينه را مشاهده كرد ناگهان فكري به مغزش خطور كرد. او بلافاصله لنگي را به دور خود پيچيد و با اين شكل و شمايل به سمت خانه روان شد و مرتب فرياد مي زد: يافتم، يافتم به زبان يوناني Heureca! Heureca او چه چيزي يافته بود؟ پادشاه به او مأموريت داده بود راز كار جواهر ساز خيانتكار دربار او را كشف و او را رسوا كند. شاه هيرون بر كار جواهر ساز شك كرده بود و چنين مي پنداشت كه او بخشي از طلايي را كه براي ساختن تاج شاهي به وي داده بود براي خود برداشته و باقي آن را با فلز نقره كه بسيار ارزانتر بود مخلوط كرده و تاج را ساخته است. هرچند ارشميدس مي دانست كه فلزات گوناگون وزن مخصوص متفاوت دارند ولي او تا آن لحظه اين طور فكر مي كرد ك مجبور است تاج شاهي را ذوب كند، آن را به صورت شمش طلا قالب ريزي كند تا بتواند وزن آن را با شمش طلاي نابي به همان اندازه مقايسه كند. اما در اين روش تاج شاهي نيز از بين مي رفت، پس او مجبور بود راه ديگري براي اين كار بيابد. در آن روز كه در خزينه حمام نشسته بود ديد كه آب خزينه بالاتر آمد و بلافاصله تشخيص داد كه بدن او ميزان معيني از آب را در خزينه حمام پس زده و جابه جا كرده است. او با عجله و سراسيمه به خانه بازگشت و شروع به آزمايش عملي اين يافته كرد. او چنين انديشيد كه اجسام هم اندازه، مقدار آب يكساني را جابه جا مي كنند ولي اگر از نظر وزني به موضوع نگاه كنيم يك شمش نيم كيلويي طلا كوچكتر از يك شمش نقره به همان وزن است (طلا تقريباً دو برابر نقره وزن دارد) بنابراين بايد مقدار كمتري آب را جابه جا كند. اين فرضيه ارشميدس بود و ..........


برچسب‌ها: ارشمیدس, زندگی نامه, اصل ارشمیدس, عدد پی
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۸ |

پروفسور حسابی چند نظریه ی مهم درعلم فیزیک داشت که مهم ترین و آخرین آنها نظریه « بی نهایت بودن ذرات » بود. او در این ارتباط با چندین دانشمند اروپایی مکاتبه و ملاقات می کند و همه ی آنها توصیه می کنند که بهتر است به طور مستقیم با دفتر پروفسور انیشتین تماس بگیرد بنا بر این ایشان نامه ای را همراه با محاسبات مربوطه برای آن دفتر در دانشگاه «پرینستون» می فرستد. بعد از مدتی ایشان به این دانشگاه دعوت می شود و وقت ملاقاتی با دستیار انیشتین برایش مشخص می شود پس از ملاقات با پروفسور «اشتراووس» به ایشان گفته می شود برای شما وقت ملاقاتی با پروفسور انیشتین تعیین می شود تا نظریه ی خود را به صورت حضوری برای ایشان مطرح کنید. پروفسور حسابی این ملاقات را چنین توصیف می کند : وقتی برای اولین بار با بزرگترین دانشمند فیزیک جهان آلبرت انیشتین رو به رو شدم ایشان را بی اندازه ساده، آرام و متواضع یافتم و البته فوق العاده مودب و صمیمی! زود تر از من در اتاق انتظار دفترش منتظر من نشسته بود و وقتی وارد شدم با استقبالی گرم مرا به دفتر کارش برد و بدون این که پشت میزش بنشیند کنار من روی مبل نشست نظریه ی خود را در ارتباط با بی نهایت بودن ذرات برای او توضیح دادم و بعد از اینکه نگاهی به برگه های محاسباتی من انداخت گفت که ما یک ماه دیگر با هم ملاقات خواهیم کرد. یک ماه بعد وقتی دوباره به ملاقات انیشتین رفتم،به من گفت:« من به عنوان کسی که در فیزیک تجربه ای دارم می توانم  به جرات بگویم که نظریه شما در آینده ای نه چندان دور علم فیزیک را متحول خواهد کرد.»  باورم نمی شد که چه شنیده ام، دیگر از خوشحالی نمی توانستم نفس بکشم، در ادامه اما توضیح داد:« البته نظریه ی شما هنوز متقارن نیست و باید بیشتر روی آن کار کنید. برای همین بهتر است به تحقیقات خود ادامه دهید. من به دستیارم خواهم گفت که همه ی امکانات لازم را در اختیار شما بگذارد.» به این ترتیب با پیگیری دستیار و ارسال نامه ای با امضای انیشتین، بهترین آزمایشگاه نور آمریکا را در دانشگاه شیکاگو ا امکانات لازم در اختیارم قرار دادند و در خوابگاه دانشگاه نیز یک اتاق بسیار مجهز مانند اتاق یک هتل در اختیار من گذاشتند. اولین روزی که کارم را در آزمایشگاه شروع کردم و مشغول جا به جایی وسایل شخصی بر روی میز و کشو های آن بودم متوجه شدم یک دسته چک سفید که............


برچسب‌ها: اینشتین, محمود حسابی, پروفسور حسابی, خاطره
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری جمعه ۳۰ بهمن ۱۳۸۸ |
مادام کوریبانو مانيا اسكولودوسْكا معروف به ماري كوري، فيزيك‏دان شهير فرانسوي در هفتم نوامبر 1867م در ورشو پايتخت لهستان به دنيا آمد. وي پس از پايان تحصيل، مدتي به تدريس اشتغال يافت و سپس ساكن پاريس شد. ماري در 28 سالگي با پيِر كوري ازدواج كرد و در دانش‏سراي عالي دختران در شهر سور فرانسه به تدريس فيزيك پرداخت. او در سال 1896 با كمك هانري بكرل دانشمند فرانسوي، خواص راديو اكتيويته را در اورانيوم و با ياري شوهرش، خواص راديو اكتيويته توريوم و پولوتونيم را نيز كشف كرد. ماري كوري، در سال 1898 نيز فلز راديوم كه بيش از تمام فلزات، خاصيت راديواكتيويته دارد را با كمك يكي از همكارانش كشف نمود و به سبب اين كشف بزرگ در سال 1903، جايزه نوبل گرفت. پس از چندي در 19 آوريل 1906م، همسر دانشمندش پيركوري، در اثر يك سانحه تصادف درگذشت و اين واقعه تاسف آور، روح آرام مادام كوري را سخت منقلب و ناراحت ساخت. با اين حال از فعاليت‏هاي علمي خود دست نكشيد و به مدارج علمي بالاتري رسيد. مادام كوري در سال 1911 نيز جايزه نوبل شيمي را به مناسبت تجزيه راديوم دريافت كرد. ماري كوري با اين كشف، دنيا را تكان داد اما هرگز حاضر نشد از آن بهره مالي ببرد. وي در اين زمان به عنوان اولين زن، به استادي دانشگاه سوربُن فرانسه رسيد و كارهاي علمي خود را تا آخر عمر ادامه داد. سال‏هاي پاياني زندگاني ماري‏كوري كه به سبب كار مداوم در آزمايشگاه، سلامتي‏اش به خطر افتاده بود، اگرچه با بيماري، اما همچنان به كار و فعاليت گذشت. او در اين سال‏ها، مسئوليت رياست انيستيتو پاستور پاريس و لابراتور راديو اكتيويته را كه دانشگاه پاريس مخصوص او ساخته بود، برعهده داشت. ماري‏كوري، به عنوان بزرگ‏ترين زن دانشمند جهان، سرانجام در چهارم ژوئيه 1934م در حالي كه سلول‏هاي بدنش بر اثر تماس با تابش راديوم كاملاً فرسوده شده بود، در 67 سالگي درگذشت. منبع: سایت راسخون

برچسب‌ها: مشاهیر جهان, ماری کوری, زندگی نامه, رادیواکتیو
@ لینک محسن سالاری یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۸ |

مجتبی کاشانی در سال 1327 در مشهد به دنیا آمد . ابتدا به دانشگاه شیراز رفت و در سال 1356 فوق لیسانس خود را از مرکز مطالعات مدیریت وابسته به دانشگاه هاروارد دریافت نمود و در سالهای1356و 1367و 1369، به ترتیب دوره های مدیریت صنعتی ،‌مهندسی صنایع و کنترل کیفیت فراگیر را در ‍ژاپن گذراند . حس نوع دوستی و عدالت خواهی از مواردی بوده که همیشه او را تحت تاثیر قرار می داد و این را در همه آثارش می توان مشاهده نمود . او در شعر نو هم به موفقیت هایی رسید. تاکنون هفت کتاب با نام های: از خواف تا ابیانه ،‌ باران عشق ، به آیندگان ، روزنه ، پل ، عشق بازی به همین آسانی ست ،‌ خویشتن را باور کن و دو کتاب در رابطه با مدیریت : از گاراژ تا کلینیک ، نقش دل در مدیریت، از این مدیر فیلسوف و شاعر منتشر شده است . کاشانی مدیر صنعت و مشاور صنعت بود و با همه خشونت های صنعت ،‌او یک شاعر بود . کاشانی می گوید :‌ به دلیل اینکه هنر و کار از هم جدا شده اند ما اکنون با مشکل رو به رو هستیم و یکی از خصوصیاتی که در کمتر هنرمندی می توان یافت ، الفت دادن و گره زدن شعر با جریانات زندگی اجتماعی است... در سال 1357 همكاری خود را با شورای شعر و موسیقی رادیو شروع كرد و چند سرود كه خیلی هم سروصدا كرد برای رادیو ساخت مثل « بابا خون داد, دلیرانه, هم شاگردی سلام, جانباز, مدرسه‌ها واشده و...» كه مدت‌ها در مدارس از سرودهای بچه‌ها بود و از رادیو و تلویزیون پخش می‌شد.... به همت او و انجمنی که پایه گذاری کرده بود 240 مدرسه توسط اعضا گروه و كمك‌های جمع‌آوری شده، از مردم ساخته شد... شعرهای اجتماعی او خیلی موفق بودند. اكثر شعرهای او طرفدار داشت اما شعر «مدرسه عشق» او خیلی معروف است... در قسمت‌هایی از وصیت‌نامه اش گفته است: « من كاری نتوانستم برای مردم انجام دهم, حاصل عمر من برای ملتم و كشورم 200 مجتمع آموزشی است كه با پول مردم و دوستانم در انجمن یاوری ساختم و شش كتاب شعر كه برای مردم و به عشق آنها سروده‌ام و تعدادی كارخانه منظم و زیبا شده و هزاران كارگر و كارمند و متخصص صنعتی. امیدوارم از آنها پاسداری شود. به هر حال به قول پاستور من از آنچه در توان داشتم انجام دادم و اینك در لحظه وداع از این نظر احساس شرمندگی نمی‌كنم... عاشق باشید و در هر كاری با ایمان به خدا پیش بروید حتماً موفق می شوید"... این شاعر اجتمایی و خیر مدرسه ساز در 24 آذر 1383 در تهران در اثر بیماری سرطان فوت كرد. یادش گرامی باد. تعدادی از اشعار معروفش در ادامه مطلب آمده است................


برچسب‌ها: فتوکلیپ, مجتبی کاشانی, زندگی نامه, نمونه شعر
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری پنجشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۸ |

لكساندر فلمينگ كاشف پني‌سيلين در سال 1881 در «لاچفيلد» اسكاتلند زلده شد. وي از مدرسه‌ي پزشكي بيمارستان «سنت‌مري» لندن فارغ‌التحصيل شد و پس از پايان تحصيلات به تحقيق و بررسي در زمينه‌ي ايمني‌شناسي و مصونيت‌ها پرداخت. سپس به عنوان پزشك نظامي در جنگ جهاني لول زخم‌هاي عفوني را مورد مطالعه قرار داد و متوجه شد كه اغلب مواد ضد عفوني كننده خيلي بيش از آنكه ميكروب‌ها را از پاي درآورند سلول‌هاي بدن را از بين مي‌برند. به اين ترتيب فلميتگ به ضرورت وجود ماده‌اي كه بتواند بدون آسيب زدن به سلول‌‌هاي سالم باكتري را از بين ببرد، پي برد. پس از جنگ فلمينگ به بيمارستان سنت مري بازگشت و به كار تحقيق خود مشغول شد. در سال 1922 ماده‌اي را كشف كرد كه آن را «ليسوزيم» ناميد. ليسوزيم، آنزيمي است كه در بدن انسان توليد مي‌شود و در تركيبات مخاط و اشك وجود دارد، به سلول‌هاي بدن آسيب نمي‌رساند. اين ماده اگرچه برخي از ميكرب‌‌ها را از بين مي‌برد ولي در برابر ميكرب‌هاي خاصّي كه به انسان آسيب مي‌رساند بي اثر است. اين كشف با وجود جالب بودن از اهميت چنداني برخوردار نبود. در سال 1928 فلمينگ كشف بزرگ خود را به انجام رساند. يكي از ظروف حاوي كشت باكتري «استافيلوكوك» در معرض هوا قرار گرفت كه در نتيجه برخي قسمت‌هاي آن از كپك پوشيده شده. فلمينگ متوجه شد در آن قسمت‌هايي كه در نتيجه برخي قسمت‌هايي كه كپك نفوذ كرده است باكتري به كلّي از بين رفته‌اند. او به اين نتيجه رسيد ماده‌اي كه كپك توليد مي‌كند پادزهر باكتري استافيلوكوك است. وي توانست نشان دهد كه ماده مزبور از رشد بسياري از انواع باكتري مضر براي انسان جلوگيري مي‌:ند. اينماده كه فلمينگ آن را به خاطر عامل توليدكننده‌ي آن (پني سيليوم نوتانيوم) پني سيلين ناميد. براي انسان و حيوان زيان‌آور نبود. حاصل كار فلمينگ در سال 1929 منتشر شد. ولي توجه چنداني را جلب نكرد. فلمينگ دريافته بود كه پني‌سيلين استفاده‌هاي پزشكي بسيار مهمي مي‌تواند داشته‌باشد. امّا به هرحال او نتوانست تكنيكي را براي تصفيه و پالايش پني‌سيلين ارائه كند و اين داروي اعجاب انگيز تا ده سال بعد بدون استفاده باقي ماند. سرانجام در اواخر دهه 1930 دو محقق انگليسي «هوارد والتر فلوري» و «ارنست بوريس چاين» به مقاله فلمينگ برخوردند. آنها تجربه فلمينگ را..........


برچسب‌ها: مشاهیر جهان, بیماری, الکساندر فلمینگ, پنی سیلین
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری چهارشنبه ۹ دی ۱۳۸۸ |

گلچين گيلانيبسياری از ما با ريزش اولين دانه های باران پاييزی به ياد « باز باران » کتاب دبستانی مان افتاده و شايد لحظاتی کوتاه به سفری طولانی به سرزمين خاطره های دور می رويم. به سزمينی که در آنجا بالا رفتن از درختان آلوچه لوس و "بچگانه" نبود ، به دياری که آرزوهای کهن در آنجا زنده گشته و دوباره کودک می شويم. شايد شاعر سی و سه ساله ی گيلانی درگير انديشه هايی اينچنانی بود که سرود: يادم آرد روز باران، گردش يک روز ديرين، خوب و شيرين، توی جنگل های گيلان، کودکی ده ساله بودم ... مجدالدين ميرفخرايی معروف به گلچين گيلانی جزو نخستين گروه از شعرای سراينده ی شعر نو ايران می باشد. وی در شهريور سال 1287 در شهر باران های هميشگي، رشت، در خانه ای نزديک سبز ميدان متولد شد . دبستان را در رشت و دوره دبيرستان را در مدارس سيروس و دارالفنون تهران می گذراند.هنوز دانش آموز بود که دو شعر از وی در مجله « فروغ » رشت منتشر می شود. در جلسات « انجمن ادبی ايران » به سرپرستی شيخ الرئيس افسر شرکت می جويد. از سال 1307 اشعارش در مجله « ارمغان » به سردبيری وحيد دستگردی منتشر می گردند. سال 1312 در آزمون اعزام دانشجو به اروپا پذيرفته می شود. نخست در فرانسه و سپس در انگلستان به ادامه تحصيل می پردازد. در سال ١٩٤٧ميلادی در رشته بيماري‌های عفونی و بيماري‌های سرزمين‌های گرمسيري، دكترای تخصصی گرفت و كار پزشكی را آغاز كرد. اشعارش در مجلات ادبی « روزگار نو » ، « جهان نو » و « سخن » منتشر می شدند. در سالهای 1325-1320 اشعار ضد جنگ می سرود ، اما در مجموع آثارش کمتر سياسی بوده و بسياری از آنها متاثر از طبيعت زيبا و لطيف گيلان سروده شدند. عليرغم دوری از ميهن با تعداد زيادی از بزرگان ادب زمان تماس مستمر داشت. چندين دفتر شعر از وی منتشر گرديده که معروفترين شان « برگ » ، « نهفته » ، « مهر و کين » و « گلی برای تو » می باشند. معروفيت گلچين با انتشار شعر « باران » در مجله « سخن » آغاز گرديد و از شعر « پرده پندار » به عنوان اوج خلاقيت وی در عرصه شاعری نام می برند. مرحوم نادر نادر پور درباره ی گلچين گفته است: « سخنش، همچون سرود جاويد کودکی و جواني، آهنگی شاد و سبکبار دارد » . گلچين گيلانی در 29 آذر سال 1351 در لندن ، احتمالا در يک روز بارانی درگذشت. براي مطالعه شعر معروف او " باز باران" به ادامه مطلب برويد.............


برچسب‌ها: مشاهیر ایران, گلچین گیلانی, باز باران, مجدالدین میرفخرایی
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۸ |

جنر در سال ‪ ۱۷۴۹در برکلی از توابع گلاستر انگلستان به دنیا آمد و شش ساله بود که پدرش، یک روحانی مسیحی، درگذشت و برادر بزرگترش مسوولیت تربیت او را به عهده گرفت. تحصیلات ابتدایی خود را در مدارس محلی گذراند و درآنجا به تاریخ طبیعی علاقه‌مند شد. تحصیل طب را زیر نظر دانیل لادلو، از جراحان سادبری آغاز کرد و در این هنگام بود که شیر دوش، رابطه بین آبله گاوی و آبله را برایش تعریف کرد. جنر در سال ‪ ۱۷۷۵در زمینه عقاید روستاییان گلاستر درباره آبله به تحقیق پرداخت و دریافت که دو نوع آبله گاوی وجود دارد و فقط یکی از آنها از آبله پیشگیری می‌کند. وی ، همچنین تعیین کرد که نوع موثر آبله گاوی تنها وقتی اثر محافظتی دارد که در مرحله خاصی از بیماری منتقل شود. جنر برای آزمودن نظریه‌اش مقداری از مایع درون تاولهای دست شیر فروشی را که به آبله گاوی مبتلا بود، بیرون کشید و آن را به لندن برد و بادقت مایع آبله را به پسرکی تلقیح کرد و همان طور که جنر پیش بینی کرده بود، پسرک به آبله دچار نشد. وی، از واژه واکسیناسیون استفاده نکرد، بلکه به جایش لفظ مایه کوبی یا ( واریوله واکسینه) را به کار برد، معنای لغوی اصطلاح لاتینی اخیرا تاولهای ریز گاو است. تا حدود یک قرن بعد، مایه کوبی جنری آبله گاوی، تنها روش ایمن‌سازی علیه بیماری بود. جمعه، ششم بهمن ماه برابر با ‪ ۲۶ژانویه ‪ ۲۰۰۷است . ‪ ۱۸۴سال پیش در چنین روزی، “ادوارد جنر” جراح انگلیسی و ابداع‌کننده واکسیناسیون درگذشت. جنر، نخستین واکسیناسیون آبله را با موفقیت انجام داد و نخستین کسی بود که از عبارت‌های “واکسن” و “ویروس” استفاده کرد. او متوجه شد، بیماری آبله تمامی افراد جامعه را در بر می‌گیرد، اما آمار مبتلایان به آبله در جمعیت روستایی کمتر است. روستاییان و به خصوص گاوداران کمتر به آبله مبتلا می‌شدند،در حالی که اغلب این افراد قبلا یک بار به ابله گاوی دچار شده بودند. آبله گاوی در انسان با علائمی مانند تب خفیف و کمی التهاب پوست همراه است و بیمار به سرعت بهبود می‌یابد. ادوارد جنر، حدس می‌زد ابتلا به آبله گاوی سبب ایمنی این افراد نسبت به آبله انسانی شده است. پس از مدتی تحقیق، جنر مطمئن شد که حدس او درست است و تصمیم گرفت برای اثبات نظریه خود دست به آزمایش خطرناکی بزند. جنر، چاقوی کوچک جراحی خود را با چرک آبله گاوی آلوده کرد و..............


برچسب‌ها: بیماری, زندگی نامه, ادوارد جنر, واکسن
ادامه مطلب
@ لینک محسن سالاری دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۸ |

ابزار هدایت به بالای صفحه