عکس ها را خوب تماشا کن. عکاس آن محسن سالاری معلم نمونه استان یزد با صد و پنجاه تقدیرنامه در 15 رشته هنری، پژوهشی و...، معلم بیش از 25 نفر از دانش آموزان زرتشتی بود. سالاری در سال 1395 و 1399 دو دفعه از آتشکده زرتشتیان یزد عکس گرفت و در وبلاگ و صفحه ایستاگرامش منتشر کرد. ولی شما چه کردید؟...بگذریم. آتشکده برای خودش تاریخچه ای دارد. آتشکده یزد یا آتشکده وِرَهرام (آتشکده بهرام) مربوط به دوره پهلوی یکم واقع در یزد، جای نگهداری آتش مقدس زرتشتی در شهر یزد و نیایشگاه زرتشتیان ساکن در این شهر است. آتشی که درون این آتشکده میسوزد از زمان ساسانیان بیش از ۱۵۰۰ سال است که روشن مانده است. زمانی که به عنوان یک گردشگر وارد حیاط آتشگاه میشوید ساختمانی آجری که بالاتر از سطح زمین ساخته شده است را مشاهده خواهید کرد که یک حوض مدور، پر از آب زلال جلوی پلههای بنای اصلی خودنمایی میکند. در تمام آتشکدهها سعی شده تا چهار عنصر اصلی، یعنی آب، خاک، باد و آتش در کنار یکدیگر جمع شوند. ادامه مطلب را اینجا در سایت ویکی پدیا بخوانید. بقیه عکس ها را می توانید در ادامه مطلب مشاهده کنید....
آتشکده زرتشیان یزد، عکاس محسن سالاری 1399
برچسبها: یزد, آتشکده زرتشتیان یزد, محسن سالاری, معلم
ادامه مطلب

























من از دوره دبستان به عکاسی علاقه داشتم. اولین دوربینم یک دوربین سیاه و سفید با فیلم های صد و بیست بود. عکس های زیادی گرفتم ولی به مرور همه از دست رفت... تازه هیچ وقت نفهمیدم با آن می توانم عکس رنگی هم بگیرم! زمانی که آن را به پسر عمه فروختم با دیدن اولین سری عکس هایش، تازه دو ریالی ام افتاد! بگذریم. از وقتی که دوربین موبایل گسترش یافت و کارها راحت تر شد با آن از بچه های مدرسه صالحی زاده و شهید صدوقی یزد عکس و فیلم تهیه کردم و در وبلاگ دنیای حرفه و فن و کانالم در آپارات قرار دادم. نکته جالب این که هیچ گاه با بچه ها عکس نگرفتم و نقشم تنها پشت دوربین به عنوان عکاس باشی بود. در این هفت سال چند رتبه در مسابقات عکاسی کسب کردم یا عکسم به نمایشگاه راه پیدا کرد. سه چهار سالی است با دوربین نیمه حرفه ای هم عکس می گیرم ولی هنوز در هیچ کلاس عکاسی شرکت نکرده ام اما قصد این کار را دارم - آرزو بر جوانان قدیمی عیب نیست! - اما هدف از بحث عکاسی این بود که دو تا از عکس هایم در اواخر شهریور 97 به عنوان مرجع 
پس از بازنشستگی دو سال بود که گاهی وقت ها به 






همان طوری که می دانید یا نمی دانید! ترمی گذشته، آخرین ترم تحصیلی بنده در کارشناسی ارشد ادبیات کودک و نوجوان بود. خدا را شکر این ترم نیز با معدل نوزده و هشتاد به پایان رسید و در مجموع با پاس کردن 32 واحد و بدون افتادن هیچ درسی با معدل کل هیجده و چهل صدم دوره ارشد را در سه ترم به اتمام رساندم. آموزش و پرورش بویژه آ.پ غریبه پرست یزد! در طی این سال ها هیچگونه حمایتی از من نکردند و حتی بنظرم کارشکنی و ظلم فراوانی بمن و جایگاهم شد. تا آنجایی که با این همه رتبه و مقام یک بار نیز نام و عکس بنده در سایت هایشان منتشر نشد. رزومه مرا در 
حقیر سراپا تقصیر معمولا پیش مدیران کل نمی رفتم. اما در 25 سال خدمتم، پیش چند نفرشان رفتم که اتفاق های خنده داری بوجود آمد. الان اولین قضیه را تعریف می کنم بقیه بماند به شرط حیات در قسمت های بعد!... القصه ماجرا از جایی شروع شد که پیغام گیر تلفنم را چک کردم. مردی بدون سلام و علیک گفت: یکشنبه بیایید اداره کل. مدیر کل کارتون داره! و گرمپ قطع کرد!... خیلی تعجب کردم! آن موقع ها تقدیر نامه هایم از شصت، هفتاد رد کرده بود و معلم نمونه استان هم شده بودم. از دستم ده ها هنر مثل کوه آتشفشان فوران می کرد!! شال و کلاه کردم و صبح یک شنبه خودم را چون فشنگ به دفتر مدیر کل رساندم. منشی پرسید: شما؟ گفتم: سالاری! از نگاه ناجوری که انداخت جا خوردم. فهمیدم یک جای کار ایراد پیدا کرده احتمالا! گفت: شما همونی هستی که روی پیغام گیرت گفتی اگر دوست داشتم!... فهمیدم قضیه از کجا آب می خورد! من این جمله را به شوخی روی پیغام گیرم گذاشته بودم که البته به تریج قبای خیلی ها برخورد: لطفا پیغام بگذارید. اگر دوست داشتم با شما تماس می گیرم!! خندیدم و گفتم: اوه... بله خودِخودم هستم! کله را تکانی داد نمی دانم به علامت چی؟! احتمالا برو بابا با این پیغام گیرت! بعد از دو ساعت انتظار کشیدن به همراه دو سه نفر دیگر عینهو مطب های الان پزشکان، رفتیم کنار مدیر کل یعنی آقای ب.غ نشستیم. ایشان با تلفن صحبت می کرد. با ارباب رجوع حرف می زد. یه چیزی هم می نوشت. از من پرسید: چکار داشتین؟ گفتم: نمی دونم! شما فرموده بودین بیایم! گفت: آهان! برای چی گفته بودم بیایید؟! تو دلم گفتم: من چه میدانم آقای محترم! نالیدم: نمی دانم... دفتر دارتان زنگ زده... تلفن را قطع کرد و ...............
اول: بعضی دوستان می پرسند کم کار شده ای؟! گفتم بله. وبلاگ را دیر به دیر بروز می کنم. اما هنوز پس از 5 سال از بازنشستگی 
