در این پست قسمتی از طرح درس بنده در واحد کار با چوب کتاب حرفه و فن سال اول راهنمایی مربوط به سال های گذشته را مشاهده می کنید. ترسیم کاریکاتور، طراحی و نقاشی از واحدهای مختلف کتاب حرفه و فن روی تخته یا وایت برد و استفاده از گچ های رنگی برای ترسیم خطوط و طرح های آن از وسایل آموزشی بوده که می تواند جهت جذاب تر کردن تدریس و تفهیم بهتر مطلب هنگام تدریس کمک کند به ویژه در مدارسی که امکانات صوتی تصویری وجود نداشت کار تدریس را بسیار راحت می کرد.
کاربرد طراحی در تدریس حرفه و فن اول، واحد کار با چوب
طراحی وکاریکاتور در تدریس حرفه و فن 1 ، حرفه و فن 2 ، حرفه و فن 3
برچسبها: طراحی, تدریس, حرفه و فن, عکس






در پست های قبلی از تجربیات خود در فوت و فن معلمی گفتم. معلم که می گویم منظورم معلمی که مراحل دانشگاهی آن را طی کرده باشد و به اصطلاح استاد دیده باشد - هر چند برخی اساتید دانشگاه فرهنگیان خودشان هنوز به آموزش نیاز دارند! - نه بعضی از نورچشمی ها و... که به صرف یک مدرک دانشگاهی شهریور ماه یهویی معلم می شوند و اول مهر به کلاس می روند!! نه دوره مناسبی دیده اند و نه از روانشناسی کودک و نوجوان، روش های تشویق، عوامل مخل کلاس، مدیریت کلاس، ارزشیابی، نظم دهی و... آگاه هستند. این است که فلان آقا یا خانم به کلاس می رود آن هم در مقطع ابتدایی که مهم ترین پایه تحصیلی است و اتفاقا فکر می کنیم چون دانش آموزان بچه هستند پس چیزی سرشان نمی شود و فرق معلم بد و خوب را نمی فهمند. این می شود خیانت به بچه ها. یادم هست پسر جوانی به عنوان معلم به کلاس رفته بود و به نقاشی بچه های هفت هشت ساله یک و دو و صفر داده بود! والدین اعتراض کرده بودند و این پسر گفته بود آخه هیچکدام بلد نیستند خانه و درخت بکشند!! حالا یک نفر بگوید دوست عزیز پس جنابعالی برای چی حقوق می گیری؟!! تازه مگر این کودک پیکاسو یا کمال الملک است!... یا سرباز معلم عزیز و البته مهندسی که در نیمه سال کتاب را تمام کرده بود! بچه ها ریختند دور من که ایشان در یک جلسه برق و الکترونیک را تمام کرده است! فقط از رویش خوانده بودند و تمام! پسر لیسانسه ای دیگری که معلم املا بود گریه کنان به خانه رفته بود که این ها مرا اذیت می کنند و از آن به بعد یک هفته ای با پدر محترم و بازنشسته اش به کلاس می رفت!!... بسیاری از این معلم های جوان حتی نمی توانند شعرهای کتاب فارسی را درست و حسابی بخوانند و... متاسفانه این اتفاق در مدارس دولتی شیوع بیشتری دارد وگرنه فرزندان کسانی که دستشان به دهانشان می رسد و مسئولان محترم علی الخصوص در مدارس خاص درس می خوانند و سیر از گرسنه خبر ندارد والله. من نمی دانم صرف این که بگوییم معلمان را ساماندهی کردیم درست است؟ یعنی با فرستادن معلم بدون تحصیلات آکادمیک و تخصصی چیزی به دانش آموز اضافه می شود؟ سوادش افزایش می یابد؟ در همین کار و فناوری ما اصلا معلم تخصصی نداریم به جز دو سه نفر از قدیمی ها، بقیه در رشته های مورد نیاز کتاب اطلاعات عمومی چندانی ندارند. آیا معلم ریاضی یا ادبیات می تواند کار و فناوری را اصولی تدریس کند؟ یکی از مدیران با سابقه زنگ زد برای تدریس بنده در مدرسه اش. می گفت آقا کار و فناوری که آسان است. خدا را شکر نمره هم دیگر ندارد. طرح سوال هم به نفعتان است. کارگاه نداریم و... یعنی بچه نگه داری!! دیگر نگفت که بچه آیا آموزش های کتاب را نیاز دارد یا نه؟! امکانات داریم، نداریم و... پس اهداف کتاب ها چه می شود؟ یعنی تدریس، معلم، اهداف آموزش و پرورش و... همه کشک؟!... باقی بقایتان.
دکتر محمود سریعالقلم ، استاد دانشگاه شهید بهشتی، در ادامه سلسله مباحث "سی ویژگی"، این بار 30 ویژگی یک استاد دانشگاه را بر شمرده است که می خوانید: 1. حداقل 80 درصد وقت کاری او، صرف تدریس، تحقیق، مراکز تحقیقاتی و کنفرانسهای علمی شود؛ 2. خود را در معرض دیدگاههای گوناگون قرار دهد؛ 3. تفاوت میان توجیه کردن و استدلال کردن را بداند؛ 4. تفاوت میان تبلیغ کردن و استدلال کردن را بداند؛ 5. در جریان مباحث و گفتمانهای رشتۀ خود در سطح بینالمللی قرار داشته باشد؛ 6. حداقل روزی چهار ساعت مطالعه کند؛ 7. از مرید پروری، پرهیز کند؛ 8. برای تبلیغ شخص خود، برنامه ریزی نکند؛ 9. مبلّغ افراد نباشد؛ بلکه بسط دهندۀ منطق و استدلال باشد؛ 10. دانشجو و مخاطب از نقد افکار او، احساس امنیت کامل کند؛ 11. روش تدریس او باعث فکر کردن بیشتر توسط دانشجویان و مخاطبان گردد؛ 12. اگر از متون او، نقد عالمانهای شد، تشکر کرده و پاسخ دهد؛ 13. اگر به نظریهای متفاوتی رسید بگوید قبلاً اشتباه کردم و خود را اصلاح کند؛ 14. نظریه پرداز صرف نباشد؛ برای بهبود وضع جامعه راه حل ارائه دهد؛ 15. آنقدر بیخوابی و زحمت بکشد تا نسبت به نظریه پردازی خود، اطمینان پیدا کند؛ 16. ضمن کار علمی، با منِ انضمامی خود مبارزه کند؛ 17. متانت گفتاری و رفتاری را در هر شرایطی حفظ کند؛...........


جلسه ی مهمی به نظر می رسید. علاوه بر اولیای دانش آموزان و معلمان یکی از مسئولان ارشد دولتی نیز که فرزندش در آن مدرسه تحصیل می کرد حضور داشت. جلسه روند جدی خود را طی می کرد، ناگهان توجه حاضران در جلسه به پیرمرد لبوفروشی جلب شد که از انتهای سالن با چرخ دوره گردان وارد شد و گفت: «لبو دارم، لبوی شیرین، لوبیا …» جلسه به هم ریخت، بعضی ها اعتراض کردند و گفتند: «مگر اینجا خیابان است آقا؟ این چه وضعیه؟!» پیرمرد به سخنان آنان توجهی نکرد، به روی سن رفت و شروع به تکرار واژه هایی کرد که حرف لام در آن ها وجود داشت و حرف لام را هم با غلظت خاصی تکرار می کرد. بعد از چند دقیقه پیرمرد رو به همان مسئول ارشد حاضر در جلسه کرد و گفت: «من همین گونه درس می دهم.» سیدحسن نیرزاده نوری در سال ۱۳۰۷ه.ش در پامنار تهران چشم به جهان گشود. چند ماه بعد پدرش، دکتر غلام حسین نیرزاده، سردبیر روزنامه ی غربال را از دست داد. وی به رغم تمام مشکلات ابتدایی را در دبستان انتصاریه ی پامنار و متوسطه را در دارالفنون گذراند. استاد تدریس خود را در سال۱۳۳۲ه.ش آغاز کرد.آن زمان کسی فکر نمی کرد این جوان فعال و بانشاط بتواند روشی را ابداع کند که بسیار موثرتر از روش های سنتی و قدیمی آن زمان باشد. او چهار سال در دبستان برزویه، واقع در..........



این پست 




در دو پست 
