مدیر مدرسه ای در کلکته هندوستان، این نامه را چند هفته قبل از شروع امتحانات برای والدین دانش آموزان فرستاده است: والدین عزیز امتحانات فرزندان شما به زودی آغاز می شود. من می دانم شما چقدر اضطراب دارید که فرزندانتان بتوانند به خوبی از عهده امتحانات بر آیند. اما لطفا در نظر داشته باشید که در بین این دانش آموزان یک هنرمند وجود دارد که نیازی به دانستن ریاضیات ندارد.یک کارآفرین وجود دارد که نیازی به درک عمیق تاریخ یا ادبیات انگلیسی ندارد. یک موزیسین وجود دارد که کسب نمرات بالا در شیمی برایش اهمیتی ندارد.یک ورزشکار وجود دارد که آمادگی بدنی و فیزیکی برایش بیش از درس فیزیک اهمیت دارد.اگر فرزندتان نمرات بالایی کسب کرد عالی است. در غیر این صورت، لطفا اعتماد به نفس و شخصیتش را از او نگیرید. به آنها بگویید مشکلی نیست آن فقط یک امتحان بود و آنها برای انجام چیزهای بزرگتری در زندگی به دنیا آمده اند.به آنها بگویید فارغ از هر نمره ای که کسب کنند شما آنها را دوست خواهید داشت و آنها را قضاوت نخواهید کرد.لطفا این را انجام دهید تا ببینید چگونه فرزندانتان جهان را فتح خواهند کرد. یک امتحان یا نمره پایین نبایستی آرزوها، استعداد و اعتماد به نفس آنها را فدا کند.و در پایان، لطفا فکر نکنید که دکترها و مهندسین تنها انسان های خوشحال و خوشبخت روی زمین هستند. با احترام فراوان مدیر مدرسه
برچسبها: داستان کوتاه, دانش آموز, امتحان, داستانک







” مامان، حوصله ام سر رفته! ” این، جمله ای است که بچه ها بارها و بارها به زبان می آورند. واقعیت این است که بچه ها تعطیلات و ماندن در خانه را دوست دارند اما گاهی وقت ها همین در خانه ماندن برای آنها کسل کننده می شود. لازم است کمی خلاقیت به خرج دهیم و با برنامه ریزی و انجام کارهای ساده، این زمان را با سرگرمی های شاد پر کنیم. ۲۴ نمونه از این فعالیت ها را با هم مرور می کنیم. ۱٫ از سرگرمیهای ساده خانگی استفاده کنید. مثلا با همکاری تمام افراد خانواده و مشارکت بچه ها آشپزی کنید. کیک و کلوچه، پیتزای سبزیجات یا آش بپزید و همه دور هم نوش جان کنید. بهتر است هنگام تهیه غذا و مواد اولیه در آشپزخانه به بچه ها سخت نگیرید و تمیز کردن آشپزخانه را بگذارید برای بعد. ۲٫ در خانه کارهای هنری انجام دهید. بچه ها دوست دارند کارهای هنری انجام دهند. کاغذ و وسایل نقاشی در اختیار آنها قرار دهید و از آنها بخواهید، داستانی درباره یک روز تابستانی بنویسند و آن را نقاشی کنند. می توانید برای جذابیت بیشتر، نقاشی گروهی بکشید و روی یک مقوای بزرگ با کمک هم یک نقاشی بکشید. ۳٫ ساخت کاردستی برای بچه ها جذابیت دارد و در کنار آن می توانند چیزهای زیادی یاد بگیرند. می توانید یک شخصیت پسر یا دختر روی مقوا بکشید و دور آن را با قیچی ببرید. سپس با کاغذهای رنگی لباس، کفش، کلاه آفتابگیر و عینک آفتابی برایش درست کنید و البته راه های مراقبت از پوست در برابر آفتاب را هم به فرزندتان بیاموزید. ۴٫ نمایش عروسکی بازی کنید. شخصیت های داستان میتوانند عروسک های فرزندتان یا نقاشی هایی که کشیده اید و دور آن را بریده اید، باشند. اگر نمایش عروسکی را کمی ...........













هفته پیش یک نفر پیدا شد و در کامنت های بدون سلام و با شروع خجالت بکش... بنده را مستفیض ساخت. هر چند دیگر قصد نداشتم به حرف های این چنینی توجه کنم و بیم داشتم منتقدین سر برسند که به ما چه و از این حرف ها ولی زمانی که در کامنت آخری نوشت من به بچه ها نمره مفت داده ام حیفم آمد دفتر معلم و بعضی از عکس های آن سال ها را حداقل برای یادگاری منتشر نکنم. یکی دیگر از فوت و فن های معلمی این است که هر مدرکی مبنی بر اثبات فعالیت هایتان را آرشیو کنید. خدا را شکر من بسیاری از مدارک و حتی سوالات و کارهای نمونه دانش آموزانم را دارم و فکر می کنم این آقای معلم، مسئول یا حتی دوستان قدیم زمانی که با اسامی و نمره های 23 سال پیش هنرجویان هنرستان شهید نمکی روبرو شوند شگفت زده خواهند شد. در لینک های زیر که تنها قسمت کوچکی از این آرشیو را می توانید ببینید چند نکته قابل مشاهده است: تعداد نمره های کلاسی. نمره میان ترم. نمره پایانی. میانگین نمره ها. جمع نمره های هر کلاس. معدل و... اگر دقت کنید بسیاری از نمره ها با اعداد مثلا 15/43 یا 11/21 و... وجود دارد که به همین صورت به دفتر مدرسه رد می شد. آقای محسن صبار روزی به من گفت تنها دبیری که در زمان امتحانات نباید برای نمره با او بحث کنم تو هستی. سوالاتم همیشه استاندارد بود. با این که معدل و نتایج قبولی کلاس هایم از همه معلم های هنرستان بهتر بود ولی پایین ترین میانگین ارزشیابی سالانه را به من می دادند!! یادم هست تعداد تجدیدی های بقیه همکاران در برخی دروس فنی بالای 20 نفر بود ولی من یکی دو نفر. جالب است که تعدادی تهمت زدند که من جواب ها را می نویسم و سال آخر حکم دادند که ورقه ها باید در مدرسه تصحیح شود و باز هم نتوانستند چیزی پیدا کنند! چون ارتباطم با بچه های هنرستان بویژه کلاس سومی ها بسیار خوب بود و همه با تلاش بسیار نمره خوب می گرفتند... برای مشاهده دفتر معلم و عکس ها روی لینک های زیر کلیک کنید:

آورده اند که یعقوب لیث سرداری از بستگان خود را در لشکر داشت بنام ازهر. در یکی از جلسات عمومی دربار پس از پایان جلسه، متوجه شدند که ازهر از جای خود بر نمی خیزد. يعقوب خطاب به او گفت: "جلسه پایان یافته است، تو را چه شده که از جای خود بر نمی خیزی؟" ازهر جواب داد: "جانم به فدایت، انگشتم در یکی از حلقه های تزئینی پشتی گیر کرده است. هر حیلتی که کردم، موثر نیفتاد و من همچنان در بند این انگشت در بند هستم." يعقوب بی درنگ فرمان داد زرگری را به دربار فراخواندند و او با بریدن حلقه، انگشت ازهر را آزاد کرد. چندی گذشت و جلسه ای دیگر برگزار شد. بار دیگر همین اتفاق افتاد و انگشت ازهر در حلقه پشتی گیر کرد. چون از او پرسیدند، چرا از حادثه ی گذشته عبرت نیندوختی؟ جواب داد: "خواستم امتحان کنم که آیا حلقه پشتی گشاده تر شده است یا نه؟!" حالا حکایت رفتار برخی از مدیران است. سال ها سبک مدیریت سنتی را در پیش گرفته اند و توفیقی حاصل نیامده است. اما باز همان رویه را ادامه می دهند: * بارها دیده ایم که برخی روش های کلیشه ای تدریس که از سوی آموزگاران یا دبیران به کار گرفته می شوند در فراگیرندگان توانایی ایجاد نمی کنند، اما آنها را بحال خود گذاشته اند و بی تفاوت از کنارشان گذشته اند. * بارها و بارها شاهد بوده ایم که اغلب روش های تربیتی ناپخته و ناشیانه، به جای جذب کودکان و نوجوانان آنها را فراری و بیزار می کند، اما همچنان به کار خود ادامه می دهند. * بارها تجربه کرده ایم که پند و اندرز مستقیم بویژه برای نوجوانان و جوانان، نتیجه مطلوبی ندارد، اما همچنان با سخنرانی های طولانی در مراسم صبحگاهی و... آنها را نسبت به ارزش ها و هنجارها، بی تفاوت و در پاره ای موارد فراری و متنفر می کنند. * بارها نشان داده شده است که "دفاع بد" از ارزش ها بسی زیانبارتر از حمله به آن ارزش هاست، اما باز با روش هایی بسیار سطحی به تبلیغ ارزش ها می پردازیم و... شاید مدیران به این امید هستند که این بار معجزه ای رخ داده باشد و حلقه پشتی گشادتر شده باشد!
پس از فداکاری معلم کلاس دوم دبستان شیخ شلتوت مریوان جناب آقای 


