• پربسامدترین مونولوگ: وای! چقد گرون!
• پربسامدترین حرکت: نگاه به پشت جلد- قرار دادن کتاب سر جای خودش- مراجعه به غرفهی بعدی
• پربسامدترین دیالوگ پراگماتیستمآبانه: بریم یه چیزی بخوریم.
• پربسامدترین دیالوگ خوشبینانه: بفرمایین چه کتابی میخواین بدم خدمتتون؟!
• پربسامدترین دیالوگ بدبینانه: حالا واقعاً این نسخهی اصلیه؟ جاییاش عوض نشده؟
• پربسامدترین دیالوگ واقعبینانه: بازم خوبه همین کتابم اجازهی چاپ و پخش توی نمایشگاه دادن...
• پربسامدترین نگرانی در سالنهای نمایشگاه: ایوای! خفه شدم.
• پربسامدترین سؤال منتهی به خرید: اون سوسیسبندریا چنده؟!
• پربسامدترین سؤال مربوط به محل غرفهها: ببخشین این آش رشته رو از کدوم غرفه خریدین؟!
• پربسامدترین کاربرد جناس از زبان ناشر به نویسنده: کاغذ ماغذ نیست وگرنه غرض مرض برای چاپ نکردن کتابتون نداریم!
• پربسامدترین خواهش: تروخدا هل ندین...
• پربسامدترین متقاضیان: خیل شاعران و نویسندگان و محققان و مترجمانی که در بدر سراغ ناشر برای چاپ آثار گرانقدرشان میگردند و درصدد جامه عمل پوشاندن به شعار:"هر ایرانی لااقل شده یک کتاب تألیفی یا ترجمه یا حالا هر چی" میباشند.
• پربسامدترین دیالوگ در محوطهی نمایشگاه: اونجا خالی شد... بدو تا یکی ننشسته!
• پربسامدترین موضوعات موردعلاقهی مراجعان: روش جابجا کردن و قورت دادن پنیر و قورباغه و معشوق!
انتشاریافته در خبرگزاری ایسنا...
منبع: طنز نوشته های رویا صدر
برچسبها: کتاب, طنز, طنز مکتوب, رویا صدر





عصر ایران؛ روحالله صالحی- این روزها حواس و دل مردم پیش زلزله زده های کرمانشاه است و انواع عکس های دل ریش کننده دست به دست می شود البته لابه لای این عکس ها نور امید هم می توان پیدا کرد. تولد دو نوزاد در بیمارستان صحرایی یعنی زندگی و زندگی چه بخواهیم چه نه ،راه خودش را می رود و ما می مانیم که چطور باید بیشتر بیاموزیم تا کمتر آسیب ببینیم. عکسی دست به دست شد که حس خوب زندگی داشت و آن تصویر زنی بود که از میان وسایل زیر آوار مانده اش کتاب هایش را بیرون کشیده بود. کسی گفت باید به او جایزه ترویج کتاب را بدهند بیراه نگفته است ما در حالت عادی هم وقعی و ارجی به حضور کتاب نمی نهیم وای به حال درون بحران پس از زلزله و این گونه به کتاب دل دادن. مناسبت این روزها هفته کتاب است. وقتی مناسبتی را در تقویم جای می دهیم می خواهیم تلنگری باشد برای ارجاع و برگشتن دوباره سمت آن موضوع سالهاست همه می گویند سرانه مطالعه ایرانی ها کم است و حتی به یکی دو دقیقه هم رساندند که ما احساس خطر کنیم و نکردیم. طبق آمار سازمان ملی جوانان درباره کتابخوانی، 76 درصد از جوانان روزانه کمتر از 30 دقیقه مطالعه می کنند این در حالیست که بر اساس آمار سازمان اسناد ملی ایران، ژاپن در رده اول مطالعه جهان قرار دارد که میانگین مطالعه آن به طور متوسط 90 دقیقه در روز است. این میزان در کشورهای در حال توسعه ای مانند ترکیه و مالزی به ۵۵ دقیقه می رسد. این که مدام بخواهیم خودمان را با دیگران مقایسه کنیم بیشتر از آن که محرکی باشد برای بهبود اوضاع ، وخامت حالمان را نشان می دهد و شبیه به مریضی که می فهمد عمق رشد بیماری اش چه قدر است و .................
عصرایران - طرح «تابستانه كتاب» با فروشی 10 میلیارد تومانی از 15 مردادماه تا 13 شهريور در شهرستان ها و تا 3 شهريور در مراكز استان ها برگزار شد كه 813 كتابفروشي از سراسر كشور در اين دوره مشاركت كردند. در این طرح 498 هزار و 749 نسخه كتاب به 203 هزار و 761 نفر فروخته شد. از بين 813 كتابفروشي فعال در طرح تابستانه كتاب، 618 كتابفروشي در مراكز استان و 195 كتابفروشي در شهرستان ها كتاب هاي بخش كودك و نوجوان را با 25درصد تخفيف و كتاب هاي بخش عمومي را با 20 درصد تخفيف عرضه كردند. پرفروش ترین کتاب ها كتاب هاي «قهوهي سرد آقاي نويسنده»، «سلام بر ابراهيم»،«سمفوني مردگان»، «يك عاشقانهي آرام»، «چشمهايش»، «جاي خالي سلوچ»، «چراغها را من خاموش ميكنم»، «سووشون»، «ريحانه بهشتي يا فرزند صالح» و «سال بلوا» پرفروش ترين كتاب هاي تاليفي اين طرح معرفی شدند. كتاب هاي «ملت عشق»، «من پيش از تو»، «جزء از كل»، «دختري كه پشت سر گذاشتي»، «پس از تو»، «بيشعوري»، «دنياي سوفي»، «يك بعلاوه يك»، «عقايد يك دلقك» و «هنر شفاف انديشيدن» نیز پرفروش ترین کتاب ها در بخش کتاب های ترجمه ای بودند. در بخش تاليف كتاب هاي كودك در طرح « تابستانه كتاب» كتاب هاي «ميميني چه دوست نازنيني»، «ميميني يه عالمه شيريني»، «پنير داداش ماسته حرف ميميني راسته»، «ميميني تو مهدكودك دوسته با فيل و اردك»، «ميميني حالا تميزتريني»، «ميميني ديگه بيكاره دوست و رفيق نداره»، «تن تن و سند باد»، «قصههاي خوب براي بچههاي خوب: قصههاي برگزيده از قصههاي قرآن»، «قصههاي خوب براي بچههاي خوب ................jpg)

.jpg)

.jpg)

" همهی حیوانات برابرند، اما بعضی برابرترند" قلعه حیوانات، جورج اورول.... او کنار قفسهها راه میرفت و محو تماشای کتابها شده بود. شاید باور نکنی ... بریت! ولی حین تماشا، آب دهنش راه افتاده بود. انگار کتابها شکلات یا شیرینی بادامی بودند. کتابخانهی سحرآمیز بیبی بوکن،یوستین گاردر، مهوش خرمیپور..... تحمل تنهایی از گداییِ دوست داشتن آسانتر است. تحمل اندوه از گداییِ همهی شادیها آسانتر است. سهل است که انسان بمیرد تا آنکه به تکّدیِ حیات برخیزد. چهچیز مگر هراسی کودکانه در قلب تاریکی، آتش طلب میکند؟ مگر پوزش، فرزند فروتنِ انحراف نیست؟ نه هلیا... بگذار که انتظار فرسودگی بیافریند زیرا که تنها مجرمان التماس خواهند کرد. و ما میتوانستیم ایمانِ به تقدیر را مغلوب ایمانِ به خویش کنیم. آنگاه ما هرگز نفرین کنندگان امکانات نبودیم. بار دیگر شهری که دوست میداشتم، نادر ابراهیمی.... یاد پدر افتادم که میگفت: "نه با کسی بحث کن، نه از کسی انتقاد کن. هر کی هر چی گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن. آدمها که عقیدهات را میپرسند، نظرت را نمیخواهند. میخواهند با عقیدهی خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدمها بیفایده است." چراغها را من خاموش میکنم، زویا پیرزاد.... کتابهای بیشماری وجود دارند که هنوز نوشته نشدهاند و دیگر اینکه، آن چه در این بیست و شش حرف الفبا وجود دارد، بسیار بیش از آنی است که در سر آدمها و در گوشه و کنار این دنیا نهفته است. و این حس زیبایی است. کسی چه میداند. کتابخانهی سحرآمیز ...


